روزت مبارک

مادرم روزت مبارک. خواهرم روزت مبارک. همه ی زنان پارسی زبان روزتان مبارک.
امروز هدایای ویژه ای رد وبدل شده و می شود. اما هدایای خیلی ویژه تری هم داده شده. من چند نمونه دیده ام و می نویسم...

مانند راننده ای که کرایه اش را برای بانوان برای یک روز مجانی می کند. لباس فروشانی که به خاطر اسم بزرگ مادر و ارزش گرامی زن تخفیف ویژه می دهند که قابل ستایش است. کوچولوهایی که با یک گل سر یا روسری مادران شان را بسان ملکه ای بر تخت می نشانند و اوج خوشی را برایشان فراهم می کنند.

اما خیالم این است که به بزرگی یک هدیه، هدیه ای وجود ندارد. و آن هدیه را کسانی، عزیزانی، بزرگانی و پاکانی به مادران و خواهران و هم سران شان -پیشاپیش- داده اند و به همین جرم کنج زندانند. آزادی خواهانی که برای برابری حق زیباترین موجود آفریده شده از خاک و بزرگ ترین روح زمین دویده اند و برای روبیدن خاک خسته گی از تن، به کنجی آرمیده اند.

اما صحنه ای که امروز دیدم هیچ دخلی به جملات بالا نداشت. گشت ارشاد امروز هدیه اش را به زنان داد. آن هدیه هم چیزی به جز افزابش "گیر دادن" هایش نبود. صحنه ای که شبیه هیچ روز مادری نبود و... جناب آقای چنگیز خان مغول!! اگر امروز آن را
می دیدی می فهمیدی چرا تو را جناب آقای... صدا زدم.

روزتان مبارک

آزاد باش

انرژی

انرژی نداریم. نه مثبت، نه منفی، نه برق، نه گاز، نه آب، نه نفت، نه ماهیچه ای، نه انرژِی الکی خوشی!! هیچ انرژی نداریم.
پس چرا ملت شادند؟ چرا وقتی راننده قبل از این که سوار تاکسی بشوی با اعلام این خبر که باید به جای 100 تومان، 200 تومان کرایه بدهی مسافر چند فحش معنی گرا!! به مقامات ارزنده کشور می دهد و سوار می شود؟ بعد هم می گوید امان از گرانی. خوب سوار نشو!! 2 دقیقه صبر کن یکی دیگه بیاد؟
حالا از بحث انرژی خارج نشویم؟
رتبه ایران از نظر دارا بودن نفت را می دانیم. رتبه ی ایران از نظر گاز را هم می دانیم. در کل می دانیم ایران از نظر منابع طبیعی غنی ست. حالا ما که این همه منبع داریم چرا باید به جای این که سرمایه مان را از دل خاک و دریا بیرون بکشیم، خاک مان را به عموان باج بدهیم تاآن چه نداریم داشته باشیم؟
جواب واضح است. قدرت طلبی، نادانی، ضعف، کار نابلدی همه.



آزادباش

مشکلات آموزش کده های فنی 2

برخی استادها در آموزش کده ی ما صرفا جهت شست و شوی مغزی دانش جویان فرستاده شده اند. برای مثال من خودم در ترم پیش با استادی درسی به نام گرافیک هنری داشتم. ایشان مدرک مکانیک سیالات داشت و از سپاهیان با نفوذ شهر خودش بود.
کافی بود در کلاس موضوعی اجتماعی یا سیاسی پیش کشیده شود. آن وقت بود که سخنان ظبط شده ی استاد قلابی ما شروع به پخش می کرد. و با کمال نا باوری می دیدیم که برخی از دانش جویان اغلب شهرستانی که نمی دانم چرا فکر می کنند فقط جهت صنعت گری و امور فنی کشور آفریده شده اند تحت تاثیر این پخش غیر مستقیم و تکراری قرار می گرفتند.

مشکل دیگر نشریه های دانش جویی است. زدن یک نشریه ی دانش جویی در آموزش کده های فنی تقریبن غیر ممکن است. مگر این که نشریه هایی با نام های "عصر انتظار"، "انقلاب اسلامی" ، "تجلی ظهور"، ...

محدودیت در استفاده از یاهو مسنجر در سایت آموزش کده تعجب بر انگیز ترین چیزی بود که فکر من را تا مدت ها مشغول کرد و هنوز هم دلیل اش را نفهمیدم. راستش رویم نشد تا از کسی بپرسم!!!!!!!!



و همین قدر بگویم که این ها شبه دانش گاهند نه دانش گاه!!!

آزادباش

مشکلات آموزش کده های فنی 1

از جایی که من یکی دانش جوی فنی هستم، خواستم امروز شما را با تعدادی از مشکلات دانش جویان فنی، ح اقل مشکلاتی که در دانش گاه خودمان دیدم بنویسم.

مشکلات غذایی: نه این غلط املایی نیست و منظورم همون غذا هست. غذاهایی که برای ما در نظر گرفته میشه معمولا بدترین غذاهایی هست که یک دانش جو می تواند در تمام عمرش تجربه کند. شاید در حد غذاهای سربازی باشد. بله این را به یقین می گویم. پدر و مادر هایی می شناسم که بعد از اطلاع از کیفیت افتضاح این غذاها موجبات انتقالی فرزندان شان را فراهم کرده اند به امید این که در جای بهتری تحصیل کنند. اما نمی دانند که این مشکل فقط مختص آن آموزش کده نیست.

دانش گاه یا آموزش کده: ما دانش گاه نداریم، بلکه آموزش کده ی فنی داریم. این عجیب است که کسی کنکور بدهد و دوباره به آموزش و پرورش بازگردد که انصافن چنین چیزی به حق نیست. وزارت علوم از دست ما فراری است و آموزش و پرورش در حد مدارس - یا حتس کم تر از ندارس- به ما امکانات می دهد. دانش جویانی زیر نظر آموزش و پرورش!!

استادان بسیار ضعیف: با احترام به تمامی استادانی که واقعا استاد هستند اما در همین آموزش کده ی فنی ما استادانی با مدرک فوق دیپلم تدریس می کنند که خجالت آور است.

از آن جا که متاسفانه اکثر دانش جویان فنی، مخصوصن در شهرستان های کوچک از نظر دروس سیاسی و اجتماعی و هم چنین اطلاع رسانی حاشیه ای در این ضمینه ها در مرحله ی پایینی قرار دارند. خیلی راحت گول مسئولان دروغ گو و نا کار بلد این اماکن را می خورند.

ادامه دارد...

هم آوا (خبر دانش جویی)


آزادباش

يك عاشقانه‌

نادر بودن


همه نبودند ولي جاي خالي هم نبودبه شهري كه دوست مي‌داشت
آزاد مرد آرام

آزاد باشي

اعتماد

اعتماد امروز را از روي تيترش مي‌شد خواند!
اطلاعات منتشره روز گذشته اعتماد نادرست بود
حضور موفق احمدي نژاد در اجلاس فائو

اين تيتر،رو تيتر و مطلب كه در آن آمده استبه دستور دفتر رياست جمهوري به چاپ رسيده

عجيب‌ترين تيتر قرن را امروز در اعتماد خواندم.
سوال: اعتماد ديروز از كجا و با چه فكري در مورد احمدي ن‍ژاد مطلب و اطلاعات داده بود؟
جواب: از دفتر رياست جمهوري
سوال: پس چرا آن‌ها گفته اند كه...؟
جواب: چون دل‌شان خواسته
سوال: آها!!!
خبر:



آزادباش

11 روز از تحصن دانش جويان دانش گاه تربيت معلم مي گذرد. چه خوب كه سر اين كلاس گران بها بنشينيم و درس بگيريم. درس حق خواهي، تسليم نشدن به خاطر آب و غذايي كه اگربخواهيم براي آن زنده بمانيم به تر است ... كلاس، بسيار پر باري است. تا ببينند و بدانند دانش جوياني كه مي گويند و شنيدم كه مي گويند: همين كه چند سال اسمم دانش جو بوده برايم كافي است. با خجالت هم مي گويم كه در دانش گاه خودمان اين را شنيدم. نه 2 يا ده سال دانش جو بودم مهم نيست. چه‌گونه دانش‌جو بودن مهم است. اين كه نه فقط به خاطر خودت، كه براي همه و خودت جان‌ات را تمام و كمال رو كني. كه احتياج نباشد كسي به من بگويد كه بيا و حق‌ات را بگير. من بايد حق‌ام را بخواهم. بايد هرچه مي‌توانم بكنم. بنويسم، بخوانم، فرياد بزنم، در گوشي حرف بزنم يا اصلن بمانم و نگاه كنم. دوستان‌مان در سرتاسر ايران‌مان براي حق همه‌مان مبارزه مي‌كنند. بايد به آن‌ها بپيونديم. نه اين كه همه تحصن كنيم، كه هيچ كس ساكت نباشد.




اين خواهش بود نه نصيحت
 




وضعيت اسف بار دانش جويان و كودكان:





آزادباش

نادر ابراهیمی در گذشت

سال پیش در نمایش گاه کتاب با یکی از دوستان از جلوی نشر روزبهان، ناشر نوشته های اش رد می شدیم از حال وخیم اش با خبر شدیم و...


آن قدر نیستم که از او بنویسم

آزادباش







روحش شاد











































ادامه

سیستم ضعیف بلاگفا موجب شد تا به این جا بیام.
آزاد باش دات بلاگفای من هک شد. به دست چه کسی و چه گئنه نمی دانم ولی شد و زیاد هم روی من تاثیر نداشت. چون خیلی وقت بود قصد نقل مکان به این جا رو داشتم ولی از روی تنبلی! تعلل می کردم.
ممنونم آقای هکر یا شاید خانم هکر.
وادارم کردی از اون سرویس ضعیف ترسو راحت بشم.


گرانی

وای که چه باید کرد با برخی از این انسان ها! کسانی که منتظرند چیزی مثل پودر رخت شویی گران شود و جعبه جعبه بخرند. چای کم یاب شود و گونی گونی بخرند...
شاید قشنگ نیست که این طور صریح به این موضوع اشاره کنم. اصلا برای خودم هم مادیات در آخرین درجه ی خواسته هایم قرار دارند. قصد من چیز دیگری است. اما مغزم هنگ می کند وقتی در ژآپن برای 3 درصد گرانی بازار های کل کشود تعطیل می شود و در ایران من خود زنی مردمی را ببینم که حرف شان یکی است.

آزاد باشید