سعیده پورآقایی، وارثِ شهادتِ پدر

سعیده پورآقایی شهید شد. سعیده پورآقایی شهید شد و همه هم فهمیدند. معترض و غیر معترض، کوچک و بزرگ، کارگر و کارمند و حتا آن‌هایی که از اینترنت چیزی سر در نمی‌آورند هم. سعیده پورآقایی مخفیانه ربوده شد، مخفیانه بازداشت شد، مخفیانه شکنجه شد، مخفیانه کشته شد، مخفیانه دفن شد، ولی صدای عدالت، بلندتر از این حرف‌ها است. شهادت بود که فریاد زد آی مردم این هم یکی دیگر از فرزندانم. سعیده پورآقایی به‌راستی حق‌اش نبود که این همه زود کشته شود. حقِ مادرش نبود که هنوز طعمِ تلخ و شیرینِ شهادتِ هم‌سر را از یاد نبرده، غمی این‌چنین جان‌سوز را متحمل شود. حقِ این مردم نیست که به خاطرِ به قدرت رسیدنِ فقط یک نفر، این همه هزینه بپردازند و کشته شوند و زخمی شوند و بازداشت شوند و شکنجه شوندو...

جوانانِ ایرانی کشته شدند، برادرها و خواهرها بی خواهر و برارد شدند، پدر و مادرها بی‌فرزند شدند و فرزندها بی‌سایه‌ی سر شدند. هزاران بی‌گناه به زندان افتادند و هم‌چنان می‌افتند. آدم‌ها موردِ تجاوز قرار می‌گیرند. همه‌ی این‌ها می‌شود تا یک نفر و فقط یک نفر قدرت را دست بگیرد و دوستان‌اش را واردِ قدرت کند. میانِ شهدای ما فرزندِ جانباز هست، کارگر هست، کارمند هست، دانش‌جو هست، نابغه هست، هنرمند هست، فرهنگی هست، کودک هست و همه‌ی اقشار هستند. همه‌ی این‌ها دارند فدای قدرتِ کسی می‌شوند که در دایره‌ی محاطی‌یِ خود، به غیر از چماق به دست و تفنگ‌کش و گردن‌کلفت ندارد. اما شنا کردن در جویِ خونِ سرانجامی به غیر از غرق شدن ندارد. تاریخ می‌گوید که همه‌ی کسانی که کشتن را برمی‌گزینند، عاقبت در جویی ازهمان خون‌ها فرو خواهند رفت.

دوستِ مردم میرحسین موسوی است که بدونِ ترس از این همه تهدید در مراسمِ ختمِ شهدایی شرکت می‌کند که خیلی‌ها از این مراسم خبر هم ندارند. کروبی دوستِ مردم است که به جز دعوت به حق‌طلبی هیچ چیز دیگری را در صحبت‌های‌اش نمی‌توان پیدا کرد. نه آن کسی که با آن لبخندهای تهوع‌آور روی صندلی مجلس می‌نشیند، درحالی که خانواده‌یی به خاطرِ این که این آقا را نمی‌خواهد هزینه‌یی پرداخته به قیمتِ خون.


چشم مخملی من
شکوه اینده
امروز
این عشق ماست ، عشق به مردم
بگذار
درفش سرخ
زیبایی ترا بستایم
من کور نیستم
باید ترا بستایم می دانم
اما کجاست
جای دیدن تو
وقتی که هم وطنم برده
و خاک خوب ترا جراحی می کنند
باید که خاک من
از خون من
بنا گردد
بنای آزادی
بی مرگ و خون
کی میسر شد ؟
پیکار می کنم
می میرم
این است عشق من
می دانی
من ایرانی ام

(خسرو گلسرخی)


هرانا - روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پورآقایی
هرانا - رضا پاداشی و حسین حقی دو کودک اعدامی
هرانا - سعیده پورآقایی» قربانی جنایت لباس شخصی‌ها
هرانا - ضرب و شتم منصور اسانلو در رجایی‌شهر
گویا - کروبی: مصمم هستيم و از ميدان بيرون نمی رويم، شما که می گوييد در انتخابات تقلبی نشده از چه می ترسيد؟
گویا - نامه فرزند خوانده عبدالله مومنی به آيت‌الله علی خامنه‌ای: آرزوی ديدار چهره پدر شهيدم به رهايی عموی اسيرم بدل شده است
گویا - شمس الواعظين به وزارت اطلاعات احضار شد، مهدی حسين زاده، روزنامه نگار، بازداشت شد
گویا - اولین قربانی دفن مخفیانه شهداء در قطعه 302 بهشت زهرای تهران شناسایی شد، موج سبز آزادی



آزاد باشیم

وبلاگ‌نویسان، همیشه مؤثر هستند

ر روزهایی که اکثرِ خبرگزاری‌های حقیقت‌گو فیلتر هستند، روزنامه‌های موردِ اطمینانِ مردم توقیف می‌شوند و یا مجبور به سانسور کردنِ مطالبِ خود می‌شوند و استفاده از پیامک هم امنیت ندارد و هم محدود است، این وبلاگ‌نویس‌ها هستند که از ابتدای جنبشِ سبز بی‌پروا و مداوم، به انتشارِ اخبار، مقاله‌ها بیانیه‌ها و بسیاری از مطالبی زدند که حتا برخی از خبرگزاری‌های اصلاح‌طلب هم از آن‌ها غافل بودند یا جسارتِ انتشارشان را نداشتند. هم‌چنین وبلاگ‌نویسان با اطلاع‌رسانی‌های پیاپی و تحلیل‌های درستو به‌جا و برخی نیز با زیرکی‌ و تیزبینی‌یِ خود موفق به بالا بردنِ سطحِ آگاهی‌های عمومی شدند.

هماهنگی‌یِ وبلاگ‌نویسان، در پوشش دادن و به قولی داغ کردنِ خبرها؛ خیلی خوب و چشم‌گیر بود و هست. پرداختنِ هم‌زمان به موضوعاتِ مهم و قابلِ بحثِ روز تأثیرِ خوبی بر فضای عمومی شده و حتا گاهی باعث شده که رسانه‌های مطرح و درجه اول نیز تحتِ تأثیرِ وبلاگ‌نویس‌ها قرار بگیرند. بازداشت شدنِ عده‌یی از وبلاگ‌نویسان و اتهاماتی که به آن‌ها زده می‌شود،، نشا از این دارد که وبلاگ‌نویسی به نقطه‌ی بسیار خوب و تأثیرگذاری شده.

البته باید قبول کرد که انتخاباتِ اخیر و حوادثِ دردناکِ پس از آن، نقشِ زیادی در به جنب و جوش افتادنِ دوباره‌ی وبلاگستان داشت. بدونِ شک، وبلاگ‌هایی که در این مدت خوب عمل کرده باشند، تغییرِ محسوسی در برخوردِ مخاطبانِ خود احساس کرده‌اند.. البته دیگر خیلی خبری از نظر گذاشتن در وبلاگ‌ها نیست! و همین موضوع باعث می‌شود مخصوصن کسانی که تازه وبلاگ‌نویسی را شروع کرده‌اند، خیلی زود دست بکشند و این کار برای‌شان خسته کننده باشد. این موضوع عمدتن به دو سایتِ دنباله و بالاترین باز می‌گردد. در بیش‌تر مواقع، کاربرانِ این سایت‌ها نظرات و دیدگاه‌های خود را در قسمتِ نظراتِ مربوط به خودِ سایت می‌گذارند.

به همه‌ی وبلاگ‌نویس‌هایی که با اطلاع‌رسانی و تحلیل‌های درست‌شان، نقشی چه کوچک و چه بزرگ در آگاه‌سازی، امیدوار کردن و برملا شدنِ دروغ ایفا کرده‌اند خسته نباشید می‌گویم. شک ندارم که این موجِ جدید و خروشانی که وبلاگستان را گرفته، در راهِ آزادی‌های مدنی و انسانی بسیار موثر خواهد بود، بماند که عده‌یی مزدور با بافتنِ یک سری اراجبف، قصدِ این را دارند که کمبودهای اجتماعی‌شان را با جدل کردن و توهن کردن و توهین شنیدن جبران کنند. امید داریم که وبلاگ‌نویسی هم‌چنان که هست، هر روز پر رونق‌تر از پیش باشد و وبلاگ‌نویسان، هم‌چنان که هستند، هرکدام قطره‌یی از رودخانه‌یی باشند که به دریای آزادی خواهد ریخت.

به امیدِ آزادی‌یِ همه‌ی وبلاگ‌نویسانِ در بند.


سحام - بنويسيد بازار ايران، بخوانيد بازار شانگهاي
سحام - دیدار جمعی از بازداشت شدگان کهریزک با مهدی کروبی
سحام - کروبی در جمع اعضای شورای مرکزی مطرح کرد : با توقیف روزنامه و سایت حرکت ما متوقف نمی شود
سحام - احمد توکلی: دولت نهم سابقه خوبي در قانون‌گرايي ندارد
سحام - از سوی رییس قوه قضاییه تشکیل شد، کمیته ای ویژه برای بررسی حوادث اخیر
هرانا - احضار یک روزنامه نگار و بازداشت یک روزنامه نگار دیگر
هرانا - ضرب و شتم و بستری شدن مهندس کیوان صمیمی
هرانا - گزارش دفن جنازه‌های فاقد هویت تائید شد
گویا - ضرغامی: بینندگان صداوسیما بسیار کاهش یافته اند
گویا - از بازداشتگاه بسیج تا بند قرنطینه؛ خاطرات یک دختر بازداشتی
گویا - الویری: دربین زندانیان، فردی هست که دررژیم طاغوت به حبس ابد محکوم شد، اعتماد
نوروز - پرده دادگاه های نمایشی: صفایی : این مزخرفات چیه؟




آزاد باشیم

فیلتر می‌کنند تا لجن‌پراکنی‌های‌شان فاش نشود؛ سحام نیوز هم فیلتر شد

فقط ترسوها فیلتر می‌کنند، چون فقط ترسوها از حقیقت می‌ترسند. امرزو وقتی با فیلتر شنِ سایتِ سحام‌نیوز، از معدود سایت‌های قابل‌‌ِ اطمینانِ خبری، مواجه شدم، به جز این جمله چیزی به ذهن‌ام نرسید. در فضایی که دروغ‌گوها می‌تازند و دروغ‌نویس‌ها موردِ تقدیر قرار می‌گیرند و دروغ‌پراکن‌ها فداکار تاقی می‌شوند، نباید هم چنین سایت و گروهی وجود داشته باشد که اخبار را، نه آن‌طور که کسی دوست داشته باشد، که آن‌طور که هست منتشر می‌کند. هیچ‌کسی به جز دروغ‌گوها از حقیقت چندش‌اش نمی‌شود. آری راست می‌گویند که حقیقت تلخ است، اما فقط برای دروغ‌گوها و لجن‌پراکن‌ها!

محدود کردنِ دست‌رسی به اطلاعات را تنها کسانی انجام می‌دهند که آن اطلاعات برای‌شان زیان‌آور است و اخبارِ درست و صحیح و بی‌طرفانه، به غیر از دروغ‌گوها به هیچ‌کسی ضرر نمی‌رساند. همه‌ی این‌ها توهین کردن به درک و شعورِ مردمی است که دیگر می‌دانند آن‌چه را که باید بدانند. شاید هم این موضوعِ توقیف کردنِ روزنامه‌ها و فیلتر کردنِ سایت‌های خبری‌یِ رسمی و موثق مانند سحام، آفتاب و ... برای حمایت کردن از فرهنگِ غنی‌یِ لجن‌پراکنی است که روزنامه‌ی کیهان و خبرگزاری‌های معلوم‌الحال آن را پایه گذاشته‌ان پیش کشیده شده.د و در راستای به لجن کشیدنِ فضای حقیقت‌جویی، و حقیقت‌گویی بسی تلاش می‌کنند.

تجربه نشان داده کسانی که زیاد دروغ می‌گویند، خوب دروغ نمی‌گویند و این شرحِ حالِ آن‌هایی است که چون خودشان سطحی‌نگر هستند، همه را مثلِ خودشان کوته‌اندیش می‌پندارند. در این شکی نیست که روزی، متهمانِ واقعی مجازات خواهند شد، اما این روزهای تلخ‌تر از زهر هم هرگز از یادِ هر انسانی که خود را در غم و اندوه دیگران شریک می‌داند، نخواهد رفت. یادتان گرامی باد شهدای جنبشِ سبز. راه‌تان ادامه دارد...

آرمان استخری پور/ابوالفضل عبدالهی/حمد نعیم آبادی/اشكان سهرابی/امیر جوادی فر لنگرودی/امیر کویری/ايمان هاشمی/ایمان نمازی/بابک سپهر/بهزاد مهاجر/بهمن جنابی/ترانه موسوی/تینا سودی/جعفر بروای/حامد بشارتی/حسين طهماسبی/حسین اخترزند/حسین اکبری/حسین طوفان پور/حسین کاظمینی/حمید مداح شورچه/داود صدری/رامین آقازاده قهرمانی/رامین رمضانی/سالار طهماسبی/سالار قربانی پارام/سرور برومند/سعيد عباسی فر گلچی/سعید اسماعیلی خان ببین/سهراب اعرابی/سيد رضا طباطبايی/شلير خِضری/علی شاهدی/علی فتحعلیان/علیرضا افتخاری/علیرضا توسلی/فاطمه براتی/فاطمه رجب پور/فرزاد جشنی/فرزاد هشتی/فهيمه سلحشور/كاوه علی پور/ بينا احترامی/محرم چگینی قشلاقی/محسن ایمانی/محسن حدادی/محمد حسين برزگر/محمد حسین فیضی
/محمد نيكزادی/محمد کامرانی/مریم مهر آذین/مسعود خسروی/مسعود هاشم زاده/مصطفی غنيان/مصطفی کیارستمی/مهدی کرمی/مهرداد حیدری/میثم عبادی/میلاد یزدان پناه/نادر ناصری/ناصر امیرنژاد/ندا اسدی/ندا صالحی آقا سلطان/واحد اكبری/وحيد رضا/طباطبايی/يعقوب بروایه/پريسا كلی/کامبیز شعاعی/کسری شرفی/کیانوش آسا
منبع: شهدای سبز

این که چه تعدادی از این اسامی واقعی است، هنوز هیچ‌کس نمی‌داند، اما تعداد آن‌هایی که تأیید شده هستند، بیش از نُه نفر است


ایلنا - مرتضوی برکنار شد
سحام - کروبی با نگارش نامه ای به رییس قوه قضاییه اعلام کرد: اعلام آمادگی کروبی برای ارائه مستندات و معرفی افراد آسیب دیده به لاریجانی / هنوز سرنوشت بسیاری از بازداشت شدگان نامعلوم است
سحام - غایب مراسم تجدید میثاق هیات دولت با آرمان های حضرت امام (ره)؛ سید حسن خمینی به مراسم نرفت
سحام - پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتمادملی فیلتر شد
سحام - علی رغم ادعای احمدی نژاد باز هم دانشجویان ستاره دار شدند / اعتراض تحکیم وحدت به ستاره دارد کردن دانشجویان
سحام - مقایسه آمار تراز تجاری غیرنفتی در 30 سال گذشته؛ وابستگی تجاری ایران به نفت سه برابر شد
هرانا - درگیری خونین نیروهای نظامی و شهروندان کرد
هرانا - اگر اعتراف نکنی، به فرزندت تجاوز می‌کنی
هرانا - خبر اصلاحی و تكميلی در مورد مرگ مشكوك دانشجوی كُرد، محمد جواد پرنداخ
گویا - تداوم فشارها بر شادی صدر
گویا - نشست کميته پيگيری بازداشت‌های خودسرانه در منزل شيوا نظرآهاری
گویا - سازمان ديده بان حقوق بشر: رييس جديدقوه قضاييه بايد برای مهار نقض حقوق بشر اقدام کند



آزاد باشیم

آآقای احمدی‌نژاد، کسبه ها و معلم‌ها که آدم نمی‌کشند!

بله آقای محمودِ احمدی‌نژاد، انتخابات را کسبه و کارمندان و معلمان برگزار کردند. اما کدام کسبه و معلم و کارمند؟ بی‌شک آن‌ میلیون‌ها نفری که به خیابان ریختند و کتک خوردند و کشته شدند و بازداشت شدند و مورد تجاوز قرار گرفتند، جزوِ این گروهِ برگزارکننده نبودند. راستی صحبت از کتک شد! به‌شخصه خیلی خوش‌حال می‌شوم آن سندها را رو کنید. فقط یک نکته یادآور شود که آن‌هایی که مچ‌بندِ و سربند و لبایِ سبز به دست دارند و در حالِ سر دادنِ شعار هستند، آن‌ها بسیجی نیستند، یک وقت اشتباه نگیرید. البته آن برگزارکننده‌گان بیش‌تر در نظرها به صحاف‌ها می‌نمودند که آن برگه‌های تا نخورده را با آن نظم و ترتیب چیده بودند.


در موردِ آن‌ها که در لباسِ دوست دست به کشتار مردم زده‌اند همباید دو نکته را یادآور شد. یکی این که باید دید آن لباس‌های دوستی که اغلب خاکی‌رنگ و پلنگی بود، از کجا آورده‌اند و دوم این که باید دید با چه کسی دوست بوده‌اند که البته دوستانِ آن‌هایی که کتک می‌خوردند نبودند. البته این دوستان با حمله به کویِ دانش‌گاه و با حمله با دانش‌گاه‌ها در روزِ روشن، دوستی‌یِ خود را به دوستانِ خود ثابت کردند.



آقای احمدی! گویا در این چند هفته، این‌قدر سرگرمِ نوشتنِ این بیانیه‌یِ بَد شده بودی که چهار تا روزنامه و سایت را هم وقت نکردی بخوانی، یا خواندی و خودت را به نخواندن می‌زنی. تجاوز برملا شد، شکنجه برملا شد، کهریزک تعطیل شد و شما هنوز هم همان راهِ قبلی را پیش گرفتی؟ بازداشت کردنِ موسوی و کروبی و خاتمی هم خیلی دیر به ذهن‌ شما افتاده. خیلی خواستار شده‌اند، الان دو ماه است به خدا، ولی این‌ها پشتوانه‌یی به نامِ مردم دارند که هیچ توپ و تانکی قدرتِ مقابله کردن با این پشتوانه ندارد. البته ابن محافظان، نه چماق و باتوم دارند و نه اسلحه و اشک‌آور، معمولن کارمند و کسبه و معلم و دانش‌جو و کارگر و بی‌سواد و با سواد و دکتر و مهندس و ...پس بی‌خیال.

می‌دانیم که برای این سخنان، که به جز یادآوری‌یِ جنایت‌ها و جنایت‌کاران، چیزی برای مردم نداشت، خیلی وقت گذاشتی آقای احمدی نژاد، اما خیلی تکراری بود، خیلی تکراری، باور کن! این حرف‌ها به دردِ همان کسبه‌ها و کارمندان و معلم‌هایی که انتخاباتِ شیرین به کامِ شما را برگزار کردند می‌خورد.


سحام - سيدمحمدخاتمي:حذف دلبستگان به انقلاب بزرگ‌ترين توطئه عليه انقلاب است
سحام - عبدالفتاح سلطانی پس از آزادی: 18 روز انفرادی بدون دسترسی به حمام و وسایل ارتباطی
سحام - اسدی زیدآبادی: عبدالله مومنی در اوین نیست
سحام - شهید پرنداخ دانشجوی دانشگاه اصفهان به خاك سپرده شد
سحام - بازداشت تکان دهنده یک دانشجو و شکنجه وی در بازداشتگاه
هرانا - افزایش 4 برابری کودک آزاری در آذربایجان غربی
گویا- خاتمی: علی‌رغم تمام فشارها در صحنه می‌مانيم، انتظارمردم تشکيل دادگاه‌های علنی برای رسيدگی به جنايات مسلم و مشمئزکننده‌ است






آزاد باشیم

آقای بازجو، دوستِ آقای ابطحی نیست!

تصور کن محمد علی ابطحی را...


آقای ابطحی در کنجِ زندانِ انفرادی که تلویزیون هم دارد نشسته و بعد از افطار، مشغولِ دیدنِ فیلمِ شبکه‌ی سه است. ناگهان دل‌اش برای آقای بازجو که خیلی با هم دوست هستند تنگ می‌شود. قلم و کاغذ درخواست می‌کند و به‌صورت کتبی، درخواست می‌دهد که : «اینجانب خواستارِ جلسه‌ی بازجویی هستم، آن هم فقط زیرِ دستِ همان بازجویی که خیلی با هم دوست هستیم.، همان که آن رژیمِ غذایی‌یِ جادویی را برای‌ام نوشت و این‌گونه مرا آب کرد، همان که در چهل روز به من فهماند که تقلب نشده، هیچ، تازه توی این سال‌ها یک ذره از افکارت هم درست نبوده!» آقای بازجو، که خیلی با آقای ابطحی دوست هستند، از شدتِ خوش‌حالی در پوستِ خود نمی‌گنجد. ابطحی بی‌قرار، به انتظار بازجویی نشسته. مراحلِ قانونی!؟ به‌سرعت انجام می‌شود و آقای ابطحی را بدونِ چشم‌بند،؟! و با کمالِ مهر و عطوفت، به پشتِ درِ اتاقِ بازجو، که خلی با هم دوست هستند، می‌برند.


آقای ابطحی، واردِ اتاق که می‌شود، دو کامپوترِ وصل به اینترنت می‌بیند که برای رفاهِ حالِ زندانیان تهیه شده و لب‌تاب‌اش را. دل‌اش یاد‌ِ وبنوشته‌ها می‌کند و ناخواسته، آه می‌کشد. بازجو که خیلی با آقای ابطحی دوست هستند، می‌گوید: «آقای ابطحی که خیلی با هم دوست هستیم! چرا آه؟! من طاقتِ این آه‌ها را ندارم. نکن این کار رابا من. چه شده به من بگو که خیلی با هم دوست هستیم.» آقای ابطحی به دردِ دل می‌نشیند برای آقای بازجو که خیلی با هم دوست هستند. آقای بازجو که خیلی با آقای ابطحی دوست است، می‌گوید دوستی که از دلِ دوست‌اش خبر نداشته باشد، آن هم موقعی که خیلی با هم دوست هستند، ، به دردِ بازجویی، ببخشید رفاقت نمی‌خورد که. بیا بنشین پشتِ میز و وبلاگ‌ات را آپدیت کن. تازه ک خبر هم برای‌ات دارم دوستِ خوبِ من. در اینترنت، خیلی به تو اظهار لطف کرده‌اند، به من هم کرده‌اندها! ولی یه جورِ دیگر!


آقای ابطحی هم می‌نشیند و...


*******************
آن مطلبی که در وبلاگِ آقای ابطحی نوشته شده و هرکسی می‌فهمد که ادبیاتِ پر از صفا و صمیمیتِ اقای محمدعلی ابطحی نیست، به دردِ همان‌هایی می‌خورد که وزنِ افراد کم می‌کنند. تویی که این چرندیا را نوشتی! حتا اگر از روی دستِ آقای ابطحی هم بنویسی، هر کم‌عقلی می‌فهمد که این را چه کسی نوشته و به چه هدفی. بی‌راه نگفته‌اند که کم‌عقل، همه را کم‌عقل فرض می‌کند.



سحام - با حضور خانواده زندانیان سیاسی برگزار شد: تولد علی تاجرنیا پشت درهای اوین


گویا - هاشمی گزارش دو مورد تجاوز را به رهبر انقلاب داده است
گویا - گزارش "موج سبز آزادی" از ارتباط برخی نمايندگان مجلس با شکنجه‌گران
گویا - ديدار دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال دانشگاه های ايران با خانواده عبدالله مومنی: افزايش نگرانی‌ها نسبت به سلامت مومنی، بامداد خبر
هرانا - روسای قوای قضائیه و مقننه شرط کروبی را پذیرفتند
هرانا- احضار 5 معلم به دادگاه و یک معلم به حراست
هرانا -  وضعیت نامساعد جعفر ابراهیمی
نوروز - نامه یک عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی به دو سعید، حجاریان و شریعتی: استعفایتان پذیرفته نشد

 





آزاد باشیم

راهِ فراری نیست، وطن به خون‌خواهی‌یِ فرزندان‌اش برخواسته

دیگر ممکن نیست که ظالمی، لحظه‌یی، در ایران، رنگِ آرامش را ببیند. دیگر باور نخواهم کرد که شکنجه‌گری، در ایران، خوابِ یک لحظه‌ی بدونِ ترس از مجازات را ببیند. محال است که جنایت‌کاری، حتا برای کم‌تر از یک لحظه، بیارامد.تحملِ ظلم، برای همیشه بارش را از این مرز و بوم بسته. وقتی این همه درد روی هم انباشته شود، وقتی این همه درد، کوهِ درد را بسازد، کار تمام است مگر نیرویی بزرگ‌تر و قدرتمندتر از درد و جماعتی نیرومندتر از جماعتِ دردمند وجود دارد؟ مگر غیر از این است که همیشه دردمندان بر ظالمان پیروز شده‌اند؟ وقتی که پای اندیشیدن و خواستن در میان است، سلاحی از این دو بالاتر وجود ندارد.

ایرانی بدون ایران، ایرانی نیست و ایرانی که آزاد نباشد، زیبا نباشد، سربلند نباشد و فریادِ دردمندان‌اش به فلک نرسد، ایران نیست. باور می‌کنم که این صدای وطن است که به خون‌خواهی از فرزندان‌اش فریاد می‌کشد و فرزندان‌اش را به فریاد کشیدن فرا می‌خواند. کسی که برای هم‌وطن‌اش فریاد نکشد، دردِ هم‌وطن‌اش به درد نیاوردش، خونِ گرمِ هم‌وطن‌اش که زمین می‌ریزد، خون‌اش را به جوش نیاورد، نام ایرانی برای‌اش زیادی است. شاید خیلی‌ها فکر می‌کنند که هم‌دردی کردن، دردمند شدن است. این‌ها یا نادانند، یا این که زیرِ سایه‌ی هم‌دردی کردن با دردمندان و دست دراز کردن جلوی ظالمان، به پست‌ترین اعمال انسانی مشغولند.

برای درد کشیدن، درد بسیار است. زندانی هست، ظلمهست، شهید هست، فقر هست، کودک هست، حق هست، فساد هست، ولی اصل خودِ خودِ درد است و از میان بردنِ درد. یک نسخه بیش‌تر برای این همه درد، که گوشه‌یی از همه‌ی دردها هستند، وجود ندارد، اندیشیدن، تلاش برای برابری، جنگیدن بر علیه ظلم و بدونِ هیچ شرط و مزدی و درخواستی، برای این‌ها مبارزه کردن. انسان‌ها برابر به دنیا می‌آیند و هرگونه نابرابری، نشان از ظلم و جور و فساد دارد و برابری حقِ هرکسی است که بی‌طرف نیست.
 


 هرانا - اجراي حكم حبس پيمان عارف

هرانا -  یک عضو کمیته ویژه مجلس فاش کرد: تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه محرز شد

سحام - در پیام تبریک کروبی به لاریجانی تاکید شد: رسالت شما برای برگشت اعتماد ملی دو چندان است
سحام - قاضي پرونده كشته شدگان حوادث اخير: برخوردهاي غيرشرعي با برخي افراد بازداشت شده ناشي از بي درايتي برخي مسولان است
سحام - مریم باقی در نامه ای خطاب به رییس قوه قضائیه: هرج و مرج و بی قانونی بیداد می کند، به داد مردم برسید
سحام - در مورد اظهارات قوچانی: جلالی خبر داد اما باقی تکذیب کرد
سحام - به دنبال انتشار آماري از دفن كشته شدگان حوادث اخير منعكس شد: اخبار ضد و نقیض در مورد مسئول بهشت زهرای تهران
سحام - ذوب‌آهن به روس‌ها می‌رسد یا به بورس؟ رد پای روس ها در ذوب آهن
گویا -  بازداشت تکان دهنده يک دانشجو و شکنجه وی در بازداشتگاه
گویا - پاسخ آيت الله منتظری به نامه ۲۹۳ نفر از روشنفکران و نخبگان: اعلام‏ ‏کنند اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و هيچ کس هم حق‏ ‏اعتراض ندارد



آزاد باشیم

اعترافات هرچه بزرگ‌تر، رد کردن‌اش آسان‌تر

از روزی که سعید حجاریان، روی ویلچرش! به زندان منتقل شد و سپس هم به گفته‌ی دخترش به جایی شبیه به پلیسِ راه منتقل شد، به جز اخباری مبنی بر تنگی‌یِ نفس، وضعیت نامناسبِ جسمی و روحی، محلِ نگه‌داری‌یِ نا مناسب و انواعِ شرایطى سخت و طاقت‌فرسا که برای یک معلولِ جسمی و گفتاری بسیار بسیار بسیار سخت‌تر از یک انسانِ سالم است. نقضِ پیاپیِ حقوقِ زندانیان در زندان، خبری است که نیازی به بیست میلیون دلار ندارد تا افشا شود. با نگاهی رسانه‌یی، و با یک گفت و گو با خانواده‌ی زندانیانی که به عزیزان‌شان دیدار کرده‌اند و با نگاهی به کسانی که پس از دو ماههنوز از پاره‌های تن‌شان بی‌خبرند، می‌توان به ساده‌گی آن را درک کرد.


وقتی که می‌بینی این انسان‌ها پس از دو ماه از زندانِ زجرآوری که حق‌شان نیست خلاص شده‌اند، به جز حسِ خوش‌حال چیزی برای‌شان نداری. حتا دیگر فرصت نمی‌کنی که به اعترافاتِ تخیلی‌یِ وکیل تحمیلی گوش کنی که چه خزعبلاتی تفت می‌دهد. من که دیگر هیچ علاقه‌یی به دنبال کردنِ اخبارِ این نمایش ندارم. و آن را توهین به ساحتِ مردمِ ایران می‌دانم و به شوخی گرفتنِ فهم و درکِ مردم.


باز خدا پدرِ آن کسی را بیامرزد که اعترافاتِ محمدعلی‌یِ ابطحی را نوشته بود. اعترافاتی که سعیدِ حجاریان خواند را آدم خجالت می‌کشد نقدش کند! خب حالا گیریم که جبهه‌ی مشارکت را هم منحل کردید. مگر مردم همه‌شان عضوِ جبهه مشارکت هستند؟ این همه نوهین به ساحتِ مقدسِ مردم را باید روزی جواب داده شود، پاسخی باقی بگذارید آخر. مردم را فریب‌خورده معرفی می‌کنیداز آمریکا، انگلیس، ایتالیا، فیس‌بوک، تویتر، جبهه مشارکت، مجمعِ روحانیون مبارز، ... مگر مردم مثلِ شما نوکران دست به سینه‌اند؟ فریب‌خورد‌یی وجود ندارد. نه آن‌ها مردم را فریب دادند نه شما توانایی‌اش را دارید که مردم را فریب بدهید.


این زندانیان، به صورت غیر قانونی بازداشت شده‌اند، وکیل نداشته‌اند، امکان ارتباط با فضای خارج را نداشته‌اند، شرایطِ ملاقات با خانواده‌های‌شان محدود بوده و با حضورِ افرادِ غریبه و غیرِ محرم و هیچ‌کدام از اعترافاتی که از زبان‌شان می‌خوانید برای مردمِ با شعور، با فرهنگ، آگاه و انسان‌دوستز ایران قابل قبول نیست و شما تا ابد در حسرت این خواهید ماند که بارِ دیگر بتوانید مردم را بفریبید و یا با این‌گونه فشارهای روحی بتوانید مردم را از طلبِ حق نا امید و یا حتا کم‌امید کنید


سحام - حضور قوچانی و جلایی پور در دادگاه علی رغم صدور حکم آزادی
سحام - حجاریان از حزب مشارکت استعفا داد
گویا - مکان ارجاع پرونده قضايی ايران به شورای امنيت در گفتگو با عبدالکريم لاهیجی
گویا - آيت‌الله بيات زنجانی، يکی از مراجع تقليد: بايد از توهين‌هايی که به ملت ايران شد عذرخواهی شود
گویا - بيانيه خانواده زندانيان سياسی در واکنش به پخش چهارم اپيزود سلسله نمايش های عوا




آزاد باشیم

آن‌هایی که می‌خواستند بمیرند! کروبی سند رو کرد؛ بمیرید


نه این که خوش‌حال باشم از این که این کابوس،‌کابوس نبود و واقعیت بود، از خواندِ خبرش هم شرم‌ام می‌شود. اما همین چند روزِ پیش عده‌یی که خود را وفادار به نظام و هرچه که در آن اتفاق می‌افتد می‌خواستند از غصه‌ی گم‌راه شدنِ کروبی بمیرند! همان‌هایی که کروبی را به راهِ راست دعوت می‌کردند. حالا معلوم شد که کروبی به راهِ راست دغوت نمی‌شد، بلکه به این دعوت می‌شد که کج راه برود، تا راهِ کجِ عده‌یی شبهِ انسان راست به نظر برسد. 

به‌راستی که وقاحت می‌خواهد، این نامه را خواندن و باز هم سند خواستن. بلاهت می‌خواهد این اندیشه که کسی پول بگیرد تا خودش را بی‌آبرو کند و خانواده‌اش را سرافکنده کند. انسان‌هایی که می‌کوشند تا این موضوع حل و فصل نشود، از دو حالت نمی‌توانند خارج باشند، یا متجاوزند و جنونِ شهوت دارند، یا این‌ که از ترسِ بی‌آبروتر شدن، چوب لای چرخ‌های گاری‌یِ حقیقت می‌گذارند.

هرکس می‌گوید حقیقت تلخ است، دروغ‌گویی بیش نیست! حقیقت بسیار شیرین است، حتا اگر به زهر آغشته باشد، اشک در پی داشته باشد، اندوه‌گین کند، بسوزاند و خرد کند. وقتی هم‌چنین مردی پیدا می‌شود که با این صراحت و جرأت، چنین مسأله‌‌یی را بازگو و فاش کند، آدم ذوق می‌کند از این که هنوز هم نسلِ آدم‌هایی که برایِ خودشان، یا حداقل فقط برای خودشان چیزی نمی‌خواهند هنوز هم نمرده.

 
هرانا - دادگاه سعید حجاریان سه شنبه برگزار می شود


هرانا - 20روز بی خبری مطلق از عبدالله مومنی


سحام - پاسخ مهدی کروبی به احمد توکلی: اگر سکوت کنم خلاف مصلحت است
سحام - کروبی یکی از مستندات خود مبنی بر آزار جنسی بازداشت شدگان کهریزک را منشر کرد


سحام - آیت الله حسن صانعی با نگارش نامه ای به نوه امام (ره) تاکید کرد: همواره برای تثبیت و ترویج اندیشه های امام (ره)‌ هزنیه پرداخت می کنید
سحام - مادر هنگامه شهیدی خبر داد :‌ هنگامه به بند عمومی منتقل شد
سحام - آیت الله بیات زنجانی: کسانى که خون عزیزان اين سرزمين را ريخته‌اند باید محاکمه شوند
گویا - مامور بند ۲۰۹ زندان اوين : بهمن احمدی امويی، روزنامه نگار ممنوع الملاقات است، کانون زنان ايرانی
گویا - قصد قرائت "اقرارنامه" حجاريان توسط يکی از بازداشت‌شدگان




 آزاد باشیم

هیهات از این مجلس! هیهات از این نا مردمی!

برداشت20میلیون دلار از حساب ذخیره ارزی برای افشای نقض حقوق بشر توسط آمریکا

دیروز، زندانیانِ اوین با سفره‌ی افطاری‌ی خانواده‌های‌شان شاید فقط چندصد متر فاصله داشتند. خدا می‌داند، شاید صدای الله اکبرِ جان‌سوزشان را هم بعضی‌های‌شان که هنوز کمی تا قسمتی اعضای بدن‌شان و هوش و حواس‌شان سالم است، شنیده باشند. آدم می‌ماند که با این مردمِ رنج‌دیده هم‌دردی کند، که از دست‌رنجِ یک عمرشان، رنج می‌بینند یا از نماینده‌گانِ خالی‌ از ادراک و احساس مجلس، خون بگرید؟ ده‌ها نفر کشته شده‌اند، با تیر و چماق و شکنجه. صدها نفر زخمی شده‌اند و نقص عضو شده‌اند. خانواده‌هایی در تبِ دوری از عزیزشان می‌سوزند. در این گیر و دار، این مجلس، این نماینده‌یِ منافعِ دولت در برابر مردم، این نشست‌گاهِ حامیانِ دولت، از جیبِ همین‌ کشته‌ها و زخمی‌ها و بازداشت‌شده‌گان پول برداشته که نقض حقوق بشر را در آمریکا افشا کند!!!

باعث شرم‌ساری است. به قولِ میرحسین، آدم می‌خواهد سر در خاک فرو ببرد! این همه آدم، حقوق‌شان در روزِ روشن نقض شد، این همه آدم کشته شدند، این همه آدم مفقود! شدند، این همه آدم کتک خوردند که حقوق‌شان فقط به یادها آورده شود. اما گویا دیگر یادی برای کسی باقی نمانده. کسانی که خود را نماینده‌ی مردم می‌دانند - که شرم‌ام باد اگر من او را نماینده‌ی خودم بخوانم - نه قدمی برای مردم برداشتند، نه حقی را احقاق کردند، نه حرفی را شنیدند، نه مدرکی را قبول کردند و البته که بیست میلیون دلار هم اختصاص ندادند برای رسیده‌گی به نقض حقوق بشر در ایران، که نیازی به افشا هم ندارد.



بمیرم برای آن بچه‌هایی که برای یک لقمه نان، جان می‌کنند و سیگار می‌فروشند و خانه‌شان کفِ کفِ خیابان‌ها است و سقف‌شان آسمان. بمیرم برای آن مادری و آن پدری که بچه‌اش راة پاره‌ی تن‌اش را، جگرگوشه‌اش را به ضربِ چماق و گلوله کشتند و دیگر نان‌آوری ندارد، عصای دستی ندارد. بمیرم که هیچ هم نخواست و همان‌اش بس که خون فرزندش، جوهری شد برای نوشتن از آزادی و آزاده‌گی. جوهری که تمامی ندارد. انسان نیست کسی که کینه‌توزی‌های شخصی‌اش را به شکم گرسنه‌ی بچه‌ها و دردمندان و ستم‌دیده‌گان ترجیح بدهد. شرم‌اش باد آن دست و دهانی که برای هم‌وطنِ دردمندش ننویسد و فریاد نکشد.


سحام - نامه اعضای تحریریه اعتمادملی به رییس قوه قضائیه: اعتمادملی در چارچوب منافع ملی حرکت کرده
سحام - نمایندگان به دیدار کروبی می روند
سحام - دفاع یک جانباز از مدیریت کروبی
سحام - افطاری خانواده ها مقابل زندان اوین
سحام - درخواست نمایندگان مجلس برای رفع توقیف اعتمادملی
هرانا - نامه صدها روزنامه نگار و فعال سیاسی و مدنی به مراجع تقلید : در مقابل کودتاگران متحد شوید
هرانا - وضعیت نگران کننده جعفر ابراهیمی
هرانا - سنگسار قریب الوقوع یک مرد در ساری



آزاد باشیم

روزه می‌گیرم به یاد اعتصاب غذا، شهادت و شکنجه

امسال روزها‌های‌ام را به احترام همه‌یی اعتصابِ غذاهایی می‌گیرم، که در راهِ آزادی و در راهِ ایستاده‌گی در برابر حرف زور و اعمال غیر انسانی اتفاق افتاد. اعتصابِ غذایی که از خودگذشته‌گیِ فرد را می‌رساند که: «من از غذا و خوراک‌ام می‌گذرم، اما از سخن و اندیشه‌ی درست‌آم نع! از آب و لذتِ مادی می‌گذرم و از حقِ خودم و مردم‌ام نع!» امثال با دلی سوخته‌تر پای سجاده‌ می‌نشینم، با گلویی تنگ‌تر افطار می‌کنم و از تهِ تهِ تهِ دل‌ام برای آزادی‌یِ اندیشه و بیان و رهایی‌یِ زندانیانِ سیاسی به خدا التماس می‌کنم!

امسال روزه بغض است و افطار، شکستنِ بغض. بغضِ‌‌ام بغض عزیزانی است که عزیزِ دل‌بندی را ازشان گرفته‌اند شکستنِ بغض‌ام هم‌راه با اشک‌هایی خواهد بود که برای جای خالی‌یِ عزیزی بر سر سفره‌ی افطار می‌ریزند. تا باشد که دیگر اشکی از سرِ غم فرو نچکد و همه‌ی اشک‌های دنیا از سرِ شادی باشد و آزادی و احتیاجِ به اشک!

یادِ همه‌ی کسانی که می‌خواستند و نتوانستند امسال هم مثل سال‌های قبل روزه داشته باشند، گرامی می‌داریم. یادِ همه‌ی شهدا را هم. یادِ شکنجه‌شده‌گان را هم. یادِ همه‌ی کسانی که پیش از این در بیداری‌یِ مردم نقش داشته‌اند را هم. یاد و حضورشان گرامی باد!


سحام - پاسخ روابط عمومی اعتماد ملی به جو سازان خبرساز: کارنامه مهدی کروبی قبل و بعد از انقلاب درخشان است
سحام - اینترپل برای وزیر پیشنهادی احمدی نژاد 'اعلان قرمز' صادر کرده است
سحام - بیانیه حزب کارگزاران سازندگی در حمایت از مواضع مهدی کروبیسحام -مهدیه محمدی همسر زیدآبادی: زیدآبادی دچار جنون شده بود
گویا - احضار وزير و هیأت مديره مخابرات به دادسرا



آزاد باشیم

جنبش سبز را باید از نادان‌ها پس گرفت!

آری، واضخ است و مبرهن که جنبشِ مردمی و خودجوشِ سبز، به دست یک سری نادان افتاده و مردمِ ساده‌دل هم که از روی عادتِ چند دهه‌یی نشسته‌اند تا دستوری صادر شود و البته دستوردهنده برای‌شان فرقی نمی‌کند! کسی که به نادانی‌یِ این نادان‌ها شک کند هم خودش نادان است! برنامه‌ریزی‌های اخیر برای تجمعات، از سوی سایت‌های منسوب به جنبش سبز، باعث دل‌سردی و یأس خیلی‌ها شده و افسوس که همه، این سرد شدن و فروکش کردن،‌ حداقل در خیابان‌ها را از چشم هم‌دیگر می‌بینند. مشخص است که عده‌یی از روی بلاهت و ناآگاهی و عده‌یی نیز البته از روی رذالت، باعث این سرخورده‌گی‌ها می‌شوند.

کسانی که با دعوت مردم به تجمعاتِ غیر ممکن در بازار و ورزش‌گاه را می‌دهند، یا تا به حال این مکان‌ها را ندیده‌اند یا دیده‌اند و می‌دانند که ساعت یازده صبح، مردم یا سر کار هستند و یا در اوج فعالیت‌های نیم‌روز نخست خود هستند. خیلی دور از عقل است که برای سر دادن شعار، به ورزش‌گاه آزادی بروی و پولِ بلیط بدهی و بریزی در حلقِ یک عده که بویی از ورزش نبرده‌اند و اگر قرار بود این پول‌ها را صرف ورزش کنند، کرده بودند تا حالا! حداقل با نرفتن به ورزش‌گاه می‌توان این آرامش را داشت که چند هزار تومان کم‌تر به جیبِ پول‌خورها ریخته می‌شود!

در این شرایطی که بهشت زهرا، شده جایی برای پنهان کردن مرده‌ها، گویا، زندانیان سیاسی کارشان به بیمارستان می‌کشد، خانواده‌هایی هنوز از فرزندان‌شان بی‌خبرند و روزی یک یا چند شهید تازه شناخته می‌شوند، اگر به‌راستی کسی به فکر جنبش سبز و خواستار هدف‌های پاک و سبز آن باشد، اگر بخواهد قدمی بردارد و یا اگر بخواهد به‌گفته‌ی کسی قدم بردارد و از روی شایعه‌ها اقدام کند، کمی اندیشیدن، فقط کمی اندیشیدن، می‌تواند روشن کند آن قدم درست است یا غلط. به امید زنده‌ایم و با امید می‌مییریم. به هر شایعه‌یی باید امید داشت، اما نباید با هر امیدی شایعه ساخت!

کسی که برای اهداف شخصی‌اش وارد این جنبش بشود حتا اگر در صف اول هم با‌یستد، آدم قابل تأسفی است. این یعنی استفاده‌ی شخصی از اهدافِ پاکِ میلیون‌ها نفر. جنبشی که از مردم شکل گرفته باشد، دیگر جایی برای تفهم کردن و رسیدن به اهداف شخصی نیست. اهدافِ شخصی را باید شخصی دنبال کرد. کمی فکر، کمی آگاهی و انتقال آن به دیگران، همه‌چیز را به روزهای خوب پیش می‌برد.


هرانا - دفن مخفیانه دهها جان باخته بی نام و نشان در بهشت زهرا
هرانا - پرونده «ترانه موسوی» همچنان باز است

هرانا - توقیف کیهان سریعا تکذیب شد
سحام - اعتراض گروه دیگری از هنرمندان به وقایع اخیر پس از اعتراض 97 نفر از کارتونیست های مشهور کشور : نمی توانیم وقایع اجتماعی اخیر را نادیده بگیریم
سحام -فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ با تایید حضور لباس شخصی ها: حضور بسيج باعث شد اغتشاشات مهار شود
گویا - يت الله ابراهيم امينی، امام جمعه قم: زندانيان بی‌گناه را آزاد کنيد




 آزاد باشیم

عطر خوشِ شجاعت، بوی گندِ کیهان را توقیف می‌کند



هرانا : مهدیه محمدی: زیدآبادی ۳۵ روز در یک ’’قبر‘‘ بوده


در این روزهای تلخ، در روزهایی که عزیزانِ در بندمان، در سخت‌ترین شرایط به سر می‌برند و در روزهایی که هر روز، کبوتر سیاه مرگ، خبر از مرگ عزیز می‌آورد، در این روزهای تلخِ زشت، شهامت و شجاعت بدجوری به دل می‌نشیند! دل‌ات خون می‌شود وقتی می‌شنوی که دکتر زیدآبادی، بیش از یک ماه را در یک شبه قبر گذرانده و رو به جنون می‌رود، اما وقتی می‌شنوی که همین آدم، زیر این همه شکنجه، لب به آن‌چه که خواسته‌اش نیست و حق‌اش نیست نگشوده، دل‌ات گرمِ گرمِ گرم می‌شود. 


این همه دل‌گرمی را مدیون شجاعتِ انسان‌های به شهامتی هستیم که جان‌شان را برای میهان و مردم به حراج گذاشته‌اند و ان همه شجاعت را از آن‌هایی داریم که سینه‌شان را جلوی گلوله‌های ستم، سپر کردند تا دیگر ترس و رعب، نه جرأت‌اش را داشته باشد که به کسی نفوذ کند و نه رویِ سر بلند کردن. وقتی همه‌ی این‌ها را داشته باشی، دل‌ات آن‌قدر روشن می‌شود که کیهان و امثال کیهان، با آن همه ظلمت و سیاهی، جایی در دل‌ات پیدا نکنند و وقتی به دکه‌ی روزنامه‌فروشی می‌روی، نگاه‌اش هم نمی‌کنی.







وخامتِ حال دکتر زیدآبادی و البته بی‌قانونی در مورد ایشان، به حدی رسیده که همسرِ این انسانِ شریف و شجاع، از همه‌ی انسان‌های آزاده و شریف درخواست کمک کرده. فیض‌الله عرب‌سرخی معلوم نیست کجاست. سعید حجاریان زنده‌گی‌اش در خطر است. خانواده‌های زیادی در نگرانی‌ به سر می‌برند و در غمِ از دست دادنِ عزیزان‌شان و یا بی‌خبری از وضعیت‌شان هستند. حمایت‌های مردمی، می‌تواند تسلای کوچکی باشد بر غم و درد این عزیزان. همیشه هم‌درد بودن کافی نیستة گاهی باید خودِ درد شد!



سحام - کروبی در جوابیه ای برای جام جم: با دیدن این جنایات کسی می تواند سکوت کند ؟
سحام - دستور توقيف روزنامه كيهان توسط شعبه نهم دادسراي كاركنان دولت

سحام - نظارت بر بازداشتگاه كهريزك به عهده دادسراي تهران بوده است

سحام - تخلف صدا و سیما

هرانا3 خود سوزی در کردستان  

هراناكروبى: فرمانده بسيج از طراحان نمايش ترانه موسوى است

هرانامستمندان ايرانى حسرت مى‌خورند كمك‌هاى ايران در خارج به آتش كشيده مى‌شود









آزاد باشیم

معرفی کابینه یا پارتی‌بازی برای دوستان؟!

پس از آن که اعضای خانواده و خویشان و نزدیکان سر و سامانی گرفتند، حالا نوببت به بچه محل‌های قدیم، هم‌کلاسی‌ها، هم‌دانش‌گاهی‌ها و البته شاید هم‌بازیان قدیمی می‌رسد! اکثر وزرای کابینه‌ 9+1 به طریقی با عمران و راه و ساختمان سر و کار دارند، گویی که ایران قرار است جاده‌یی بشود برای عبور! البته خوب نباید از حق گذشت که خیلی از این مردان و زنان پله پله بالا آمده‌اند، اما خوب وسط راه خسته شده اند و برای راحتی‌شان اتاق کارشان به طبقات پایین‌تر منتقل شد! چند نفری هم که خیلی به روز و مدرن هستند با استفاده از آسانسور، پله برقی و در مواقعی با هلی‌کوپتر!، طبقات پیش‌رفت را پشت سر گذاشتند.


این گروه که به احتمال قوی قرار است یک جمع خانواده‌گی را تشکیل بدهند، مشخص است که چه سرنوشتی را برای این مردم بی‌چاره رقم خواهند زد.پس هیچ‌کس آن‌قدر عقل‌اش کم نیست که بنشیند و منتظر باشد که قیمت‌ گوشت از 12 هزار تومان به 5 هزار تومان برسد! این که وزیر دادگستری خواهد آمد و صلح و صفا را برقرار خواهد کرد و دیگر زندانی‌یِ سیاسی نخواهیم داشت یک خیال احمقانه است. همان که در چهار سال قبل بوده، صد بار بدترش پیش خواهد آمد. خبری از حقوق شهروندی نخواهد بود، صدا و سیما هم‌چنان ضد مردمی خواهد بود، دادگستر هم‌چنان به شکایت دولت علیه مردم ادامه خواهد داد، خواب ارزان شدن بنزین را هم کسی نخواهد دید! گرانی بیش‌تر خواهد شد و دانش‌آموزان و دانش‌جویان هم محدودتر خواهند شد. همه‌ی این‌ها زمانی اتفاق خواهد افتاد که مردم سبزاندیش ایران، ساکت بنشینند که البته نمی‌شنینند، چون تازه به کشورشان شوک داده‌اند، تازه جوانه‌ی حضور را رویانده‌اند و تا سراسر سبزی و نشاظ به مرز و بوم شش هزار ساله‌شان نیاورند، نشستنی در کار نیست، حتا ایستادنی! فقط حرکت و حرکت و حرکت.


سحام -اعلام آمادگی کروبی برای ارائه مستندات

سحام -دفتر ریاست جمهوری برای حل مشکلات مردم آنان را به دفتر کروبی ارجاع می‌دهد

گویا -کانون مدافعان حقوق بشر: شرط آزادی بازداشت شدگان کانون توقف فعاليت های حقوق بشری و عدم همکاری با شيرين عبادی عنوان شده است

گویا - طرح تلويزيون ماهواره ای "صبا" بار ديگر روی ميز کروبی

هرانا - مهديه محمدی، همسر احمد زيدآبادی: زيدآبادی ۳۵ روز در يک ’’قبر‘‘ بوده

هرانا - باقی: سکوت قربانیان تجاوز در زندان‌های ایران، از شرم است

هرانا - پس از گذشت حدود دوماه از بازداشت، پیمان عارف همچنان تحت شکنجه

هرانا -  فيض الله عرب سرخی بر اثر ضرب و شتم بازجوها به بيمارستان منتقل شد







آزاد باشیم

تجاوز بازجویان به حریم خصوصی‌یِ ملاقات‌کننده‌گان

حضور بازجوها در بین ملاقات‌کننده‌گان و زندانیان سیاسی، آن هم با در دست داشتن یک ظبط صوت و ذخیره کردن همه‌ی مکالمات! این عمل، به جز تجاوز کردن به حریم شخصی، چه نامی را شایسته است؟ اگر دخالت در روابط عاطفی، میان زن و شوهر، مادر با فرزند، برادر با برادر نیست، پس چیست؟ چنین موجودی، که به خودش اجازه می‌دهد در بدترین شرایط ممکن، میان دو انسان که ده‌ها روز از قانون هیچ نشانه‌یی ندیده‌اند، بنشیند و تهدید و تحقیر کند و بترساند، آیا به‌راستی انسان است؟



آیا همه‌ی این حضورها، برای جلوگیری از گفتن سخنی از سوی زندانی نیست؟ آیا این حضور، برای به یاد انداختن زندانی، به موضوعی نیست؟ حتمن هست! اگر آن قرص‌هایی که دختر محمد علی ابطحی ازشان سخن گفته، وجود نداشت، آیا احتیاج به این بود که یک شبه انسان! آن وسط بنشیند و این و آن را تهدید کند که اگر تکذیب نکنی، بازداشت‌ات می‌کنم؟ 



حضور یک شخصِ غریبه میان دو نفر و گوش کردن و ظبط کردن مکالماتی که فقط و فقط به آن دو نفر مربوط است، حرکتی است بسیار زشت، غیر انسانی، به دور از ادب که البته کمک می‌کند به فهم آسان‌تر این موضوع که سخنانی که از دهان هر زندانی‌یی بیرون می‌آید، تا زمان حضور بازجو، هیچ اعتباری ندارد. هرچند که با این همه زورگویی و تهدی و کاهش وزن!، فقط توانسته‌اند از چند نفر اعتراف بگیرند که به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسند.


قدردانی می‌کنیم از ایستاده‌گی‌یِ دلاورانه‌ی، عیسی سحرخیز، مصطفی تاج‌زاد، عبدالله مومنی، فتاح سلطانی و همه‌ی عزیزانی که به خاطر نجات این مرز و بوم، همه چیز را تحمل می‌کنند. در روزهایی که کم‌تر رسانه‌ی سالمی وجود دارد که این دلاوری‌ها را پوشش خبری بدهد، سحام‌نیوز می‌ماند و اعتماد ملی که خودش فعلن در زندان رسانه‌ها است و ما، مرد م ایران.



سحام - آخرین وضعیت بازداشت شدگان اخیر

سحام - جزییات تشکیلات میرحسین موسوی تشریح شد

سحام - پس از سکوت در برابر کشتار مسلمانان در چین؛ مرگ بر دولت چین!

گویا - خبر جديد از وضعيت حجاريان: ملاقات محدود با خانواده، تحت کنترل دوربين!

گویا - نفیسه آزاد تبرئه شد

گویا - کاوه مظفری و هاله سحابی آزاد شدند، ‍ژيلا بنی يعقوب و شيوا نظر آهاری هنوز در بند

گویا - روزنامه جمهوری اسلامی: مرتوضوی برکنار می‌شود





اعتماد ملی، روزنامه‌ی ما است! کسی حق ندارد آن را توقیف کند





آزاد باشیم

جنبش سبز؛ معترضین آرام، اما بسیار خطرناک




روزنامه‌ی اعتماد ملی، تا به حال به هیچ تجمعی دامن نزده و هیچ تجمع آرامی را محکوم نکرده و شأن مردم را پایین نیاورده. تا به حال به هیچ شخصیتی توهین نکرده. تا اندازه‌ی زیادی  با خودسانسوری مقابله کرده. برای به اوج رساندن یک نفر، کسی را به فرش نکشانده. تا به حال به هیچ خواننده‌یی نگفته که فلان روزنامه را بخرید و فلان روزنامه را نخرید. روزنامه‌ی اعتماد ملی به خاطر صداقت‌اش که در این فضای سراسر دروغ، کاری است بسیار مشکل، فروش می‌رود و خوب هم فروش می‌رود. هیچ‌کس به تیترهای اول اعتماد ملی پوزخند نمی‌زند.  اعتماد ملی مورد اعتماد مردم است و مردم برای آگاهی از صحت یک خبر یا مطلب یا بیانیه، لازم نیست صد تا سایت را زیر و رو کنند. 


حالا چه کسانی این‌ها را دوست ندارند، مشخص است و مبرهن. کسانی که چشم دیدن یک تجمع مدرن و آرام را ندارند و عاشق پر و پا قرص جنگ و خشونت هستند. آن‌هایی که مرده‌ی توهین به هر شخصیت با شخصیت و عزت دادن به هر نان به قیمت خون مردم خوری هستند. آن رسانه‌هایی که خودشان را سانسور می‌کنند، هیچ، بر سانسور دیگر رسانه‌ها و حتا سانسور مردم پافشاری می‌کنند هم علاقه‌یی به اعتماد ملی ندارند. رسانه‌هایی که بنا به قیمت بالاتر، شخصیت بیش‌تری به ناحق‌گویان می‌بخشند و هرچه لایق خودشان و اربابان‌شان است به حق‌گویان نسبت می‌دهند. آن‌هایی که مطالب یک رسانه را به خاطر این که حقیقت را فاش می‌کند و مدیر نترسی مثل مهدی کروبی بالای سر آن روزنامه باشد هم نباید علاقه‌یی به نشر چنین رسانه‌یی باشند. حامیان دروغ و مخالفان سرسخت صداقت هم به این دلیل اعتماد ملی را دوست ندارند که پرونده‌سازی‌های کثیف‌شان با وجود اعتماد ملی و رسانه‌هایی مثل آن، بی ثمر می‌ماند. دیگر مخالفان روزنامه‌هایی مل اعتماد ملی، روزنامه‌هایی هستند که وقتی می‌بینند مردم به تیترهای خرعبل‌شان می‌خندند و سر تکان می‌دهند، جوش می‌آورند و گله پیش اربابان‌شان می‌برند.


روزنامه‌ی اعتماد ملی برای مستبدان، روزنامه‌ی خطرناکی است، به خاطر خواننده‌گان ترسناکی که دارد! البته نه این که این خواننده‌گان چماق دست بگیرند، نه این که کسی را که نباید، بترسانند، نه این که آدم‌های خطرناکی باشند، بلکه این جمعیت به ظاهر ساکت، در درون خود آتش‌فشانی دارند که اگر بخواهد مذاب پس بدهد، خیلی‌ها در آن خواهند سوخت. هرکس، به هر اندازه که با جنبش سبز مردم مخالف است، به همان اندازه از مردم می‌ترسد.




اعتماد ملی، روزنامه‌ی ما است، کسی حق ندارد آن را توقیف کند!









سحام - سعید شیرکوند آزاد شد





سحام - حمله‌ی کیهان (فاسد) به سحام نیوز؛ لجن‌پراکنی

سحام - اتهام تازه‌ی کیهان (فاسد) به موسوی؛ لجن‌پراکنی

سحام - بیانیه مجمع روحانیون مبارز: هیاهو درباره چهره برجسته انقلاب (کروبی) دل همه علاقه مندان به امام و سرنوشت کشور را به درد آورده است

گویا - حق شناس، مدير مسئول روزنامه اعتماد ملی: اعتماد ملی فردا سه شنبه منتشر می شود

گویا - ماجرایی تلخ از اوین

گویا - حضور رفسنجانی در مراسم تودیع رئیس جدید قوه‌ی قضائیه

موج سبز آزادی - معترضان به توقیف روزنامه اعتمادملی امروز در مقابل دفتر روزنامه تجمع خواهند کرد

موج سبز ازادی - کلوتید ریس، تبعه فرانسوی با سپردن قرار وثیقه آزاد شد









آزاد باشیم

بیدادگاه سوم؛ هر پرده از نمایش، ضعیف‌تر از قبلی

خرداد خونین را از یاد نمی‌بریم



بیدادگاه، نمایش دروغین، دادگاه خیالی، تئاتر انتقام و هر لقب دیگری که روی‌اش می‌گذارند و می‌گذاریم و می‌گذارید، وارد پرده‌ی سوم خود شد. بیدادگاهی که اگر در همان پرده‌ی نخست‌اش باقی می‌ماند، شاید خیلی بیش‌تر به ضرر جنبش سبز بود تا این که به این مرحله‌ی خجالت‌آور برسد. شگفتا که هر لحظه‌ی این مسخره‌بازی، این دروغ‌گویی، این حق‌کشی، این نقض حقوق انسانی، مضحک‌تر تز لحظه‌ی قبل است و نشان از این دارد که سناریونویسان، تمام توان‌شان همین نمایش و نمایش‌نامه‌ی ساده‌لوحانه بوده.


اگر بخواهیم از روی انصاف و عقل نگاه کنیم، حتا نباید مطالب ذکر شده و حوادث اتفاق افتاده در این بیدادگاه را منعکس کنیم! چون پرداختن به چنین موضوعات بی‌ارزش و سرشار از بلاهتی در شأن هیچ آزادی‌خواهی نیست. اما وقتی یاد هم‌وطنان بی‌گناه‌مان که در زندان به اسارن گرفته شده‌اند می‌افتیم، لازم می‌شود که دروغ‌های پشت سر هم این دادگاه که البته برملا کردن‌اش از خوردن یک لیوان آب خوردن هم آسان‌تر است، برای هزارمین بار فاش شود...



امروز کسی را در دادگاه روی صحنه آورده‌اند به نام حسین اعزامی؛ نخست باید محاکمه‌ی او را بخوانید و بعد از کلی خندیدن فکر کنید. به این که چرا مجبور شده به خودش لقب و شهرت دروغین - مهران دست طلا - بدهد؟! چرا مجبور شده که بگوید من 700-800 هزار تومان گرفته بودم که مال و اموال مردم را آتش بزنم؟ تنها اتهامی که از میان آن همه اتهام خنده‌آور می‌پذیرد، اتهام حضور در ستا میرحسین موسوی است که حالا به اتهام هم تبدیل شده! این هم که می‌گوید در ستاد موسوی گفتند: «حتمن تقلب می‌شود، پس تا می‌توانید آتش بزنید!» هم مشخص است که از ترس عواقب بعد از دادگاه زده است. وگرنه کدام آدم دیوانه‌یی می‌آید در ستاد بگوید که بعد از انتخابات بروید خیابان را به هم بریزید؟!



یک متهم به نام مهرداد ورشویی به دلیل کتک زدن مأمور بسیج به دادگاه آورده شده بود! مگر کتک زدن هم در این مملکت جرم است؟ نه آقا من که فکر نمی‌کنم جرم باشد، که اگر بود الان محسن روح‌الامینی زنده بود، یا حداقل کسانی که کتک‌اش زده بودند زنده نبودند! اگر جرم بود که زنان و دختران، زیر باتوم بسیجی و نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها خرد نمی‌شدند. اگر جرم بود که این همه عکس از کتک خوردن مردم دیده می‌شد نه آن تنها فیلمی که از کتک خوردن یک بسیجی موجود است!







خبرگزاری‌یِ ایرنا گویی قصد پیشی گرفتن از خبرگزاری‌یِ فارس را دارد! در انعکاس دروغ، توهیم به میلیون‌ها معترض، توهین به تظاهرات مدنی و آرام مردم. اما باید بدانند که مردمی که جلوی آن هم توهینی که به آرای‌شان شد سکوت کردند و خون از دماغ کسی نریختند،‌ مدرن و متمدن اعتراض کردند و قرون وسطایی سرکوب شدند، دیگر به این قر و اطفارهای شما محل نمی‌گذارند و شما را در این جنبشِ سبز زیر پاهای‌شان لِه می‌کنند!





سحام - دفتر مهدی کروبی با اشاره به عدم برگزاری تجمع روز شنبه در مقابل روزنامه اعلام کرد:
تجمع روز دوشنبه برگزار نمی شود

سحام - کیهان و مالیخولیا! (تغییر تیتر از خودم)
گویا - اتهامات و دفاعیات امروز


گویا - اسامی حاضران در صحنه‌ی نمایش

گویا - ناپدید شدن سه زندانی که شکنجه را افشا کردند

گویا - تهدید و فشار، بر دختر نوجوان محمدعلی ابطحی











آزاد باشیم

احمدی‌نژاد به فکر انتقام، موسوی و کروبی به فکر مردم!؛ چه کسی منتخب است؟




در روزهایی که محمود احمدی‌نژاد در پی انتقام گرفتن از مهدی کروبی و میرحسین موسوی است و هیچ اقدامی که نشان از رئیس‌ جمهوری‌اش باشد و اثری از پشتیبانی‌یِ مردم در آن باشد نمی‌کند، زندانیان سیاسی اعتصاب غذای‌شان را گویا شروع کرده‌اند، بحث تجاوز به زندانیان پیش کشیده شده و احتمال وجود چنین فاجعه‌یی بسیار قوی است، مهد کروبی و میرحسین موسوی و خاتمی و بسیاری دیگر که تقریبن هیچ پست و مقام رسمی‌یِ رده بالایی نیستند، برای احقاق حق بی‌گناهان، بازداشتیان و آسیب‌دیده‌گان تلاش می‌کنند. در روزهایی که صادق لاریجانی، می‌ترسد که قوه‌ی قضائیه را دست بگیرد و نمی‌داند با این همه بی‌گناه چه‌ کند، مجلس از نامه‌ی کروبی دست‌پاچه شده و یک روز می‌گوید دروغ است و همان روز می‌گوید بررسی می‌کنیم، در روزهایی که بحث بسته شدن دانش‌گاه‌ها برای یک ترم به دلیل جلوگیری از آنفلانزای خوکی - که البته در ایران به صورت اعتراض مردمی خودش را نشان می‌دهد - به میان است، محمود احمدی‌نژاد در پی تسویه‌حساب‌های شخصی و خیالی‌یِ خودش است.


بدون شک خیلی‌ از همین‌ها که سنگ دولت را به سینه می‌زنند و اطاعت از رئیس جمهور را اطاعت از خدا می‌دانند که انشاء‌الله خدا خودش با ایشان برخورد کند، خیلی دوست داشتند که به میان مردم بیایند و یک شعار «.......حمایت‌ات می‌کنیم.» بشنوند. در این گیر و دار امام جمعه‌هایی که اگر ازشان بپرسی: «تهران شهر است یا روستا؟!»، به فکر فرو می‌روند، در مورد ادعای شکنجه و تجاوز در زندانی اظهار نظر می‌کنند که نماینده‌گان مجلس را به همه جای آن راه نمی‌دهند.



اما مهدی‌ کروبی این ادعا را کاملن رد می‌کند که پیرها عقل درست و حسابی ندارند. کروبی با دعوت از منتقدین‌اش و موافقین‌اش در دو روز متفاوت، نشان داد که راه مردم‌داری ا بلد است و به حقوق همه احترام می‌گذارد؛ حتا اگر منتقدین‌اش افرادی باشند که همه می‌دانند کلمه‌یی از دهان و مغز خودشان درنمی‌آید. نکته‌ی جالب یک روز اختلافی است که کروبی، بین دو تجمع در نظر گرفته. این نشان می‌دهد که کروبی منتقدان‌اش را برای این دعوت نکرده که بتواند موافقان‌اش را هم دعوت کند و وقت برای بررسی ایرادها هم گذاشته.



میرحسین موسوی را هم نباید به خاطر سکوت‌اش متهم و محکوم کرد و نباید گفت که چرا دستور تجمع نمی‌دهد. باید به خاطر آورد که او کسی است که نقش بسیار زیادی در نقش‌ا کردن مردم داشته. مثلن حالا قدرت مردم به اندا‌زه‌یی شده که هر شایعه‌یی را به موضوعی مهم تبدیل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که کسی، از موضوعی، به ساده‌گی بگذرد و آن را کذب بخواند! خلاصه که در این گیر و دار، تمام زنده‌گی‌يِ محمود احمدی‌نژاد این شده که کروبی و موسوی را بازداشت کند!





موج سبز آزادی - میرحسن موسوی:  تشکیلات «راه سبز امید» را ایجاد می‌کنیم تا حقوق مردم را استیفا کنیم 

موج سبز آزادی - شکنجه‌های محرز شده برای مجلس: عریان کردن بازداشت‌شدگان و جلوگیری از رفتن به دستشویی

موج سبز آزادی - خبرهایی از اوین - اعتصاب غذای زندانیان و تجمع خانواده‌ها جلوی زندان

سحام - سید حسین موسوی تبریزی با اشاره به نامه کروبی: کتمان وجود چنین مساله ای به ضرر نظام است
سحام - مهدی کروبی در پی تصمیم منتقدین روزنامه اعتماد ملی برای تجمع مقابل این روزنامه اعلام کرد: تجمع مقابل روزنامه ، شنبه منتقدین دوشنبه هواداران
سحام - دعوت به تجمع با اعلامیه ای توهین آمیز

سحام - میر حسین موسوي:‌ آيا اهانت به كروبي خدمت به بيگانه نيست؟









آزاد باشیم

کروبی قبل از نماز جمعه، پاسخ خطیب را داده بود

بر همه واضح و روشن بود که خطیب نماز جمعه چه مواضعی را نسبت به نامه‌ی کروبی خواهد گرفت. کسی انتظار نداشت که ایشان بیاید و بگوید که به وضعیت این افرادی که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند برسید! این‌جا می‌توان به نکته‌سنجی کروبی پی برد که برگ‌های برنده‌اش را در مورد ادعای‌اش، قبل از سخنان خطیب رو کرد تا کسی از سخنان سید احمد خاتمی دچار احساس خاصی نشود و برخی هم اصلن به آن توجهی نکنند. بماند که برخی‌ها فقط آن‌چه را که دوست دارند باور می‌کنند و آن‌چه را که اتفاق افتاده، کابوسی می‌بینند که همه‌ی رویاهای زشت‌شان را احاطه می‌کند.




کروبی درست قبل از این‌که در نماز جمعه، مورد انتقاد قرار بگیرد، پاسخ منتقدان‌اش را داد. وقتی کروبی می‌گوید که من کسانی که بهشان تجاوز شده به مجلس می‌آورم، بی‌انصاف می‌خواهد که بگوید من کذب می‌خونم. آقای احمد خاتمی گفته که این نامه آبروی نظام را به خطذ انداخته! خب! پس برو به آن‌ها که این حرف‌ها را گفته‌اند که بگویی، بگو که از آبروی نظام دفاع کنند و بلایی به سر متجاوزان بیاورند که دیگر کسی به فکر تجاوز کردن هم نیفتند. نشستن بالای آن منبر و بر سر این و آن فریاد زدن، خیلی از آن حسی که آن بالا به شما و امثال شما دست می‌دهد دور است. بیش‌تر از آن که فکرش را هم بکنی. 



حالا همه‌ی ایران، مهدی کروبی را دوست دارند، به خاطر هوش‌اش، به خاطر حق‌طلبی‌اش و به خاطر مردمی بودن‌اش. این موضوع را باید بررسی کنید. چون اگر بررسی نکنید، مردم بررسی خواهند کرد. تجاوز نشده؟ با زندانیان برخورد بد نشده؟ روی کمر زندانیان بی‌گناه سوار نشده‌اند و ازشان نخواسته‌اند که صدای سگ دربیاورند؟ پس چرا این همه آشفته شده‌اید؟ چرا آبروی‌تان را در خطر می‌بینید؟ آبروی مؤمن فقط وقتی می‌ریزد که پیش خدا بریزد و پیش خودش. کروبی و نامه‌اش آبروی ایران را نبرده‌اند و نخواهند برد؛ زیرا ایران آبروی‌اش را در طول هزاران سال به دست آورده. چون دیوار آبروی ایران را میلیون‌ها آدم سبز ساخته‌اند. کروبی و نامه‌اش آبروی آن‌هایی را برده‌اند که احساس می‌کنند آبروی‌شان رفته!



 آزاد باشیم

آقای لاریجانی! مثل رئیس‌ها رفتار کن، نه مثل نوکرها!



آقای لاریجانی! شما رئیس مجلس هستید و نماینده‌ی  مردم. با این که چشم امیدشان به کلی از مجلس بریده شده و فقط همین از مجلس برای‌شان مانده که به نماینده‌‌هایی که به تحلیف نرفتند افتخار کنند، اما باز هم در اعماق قلب‌شان امیدهایی کم‌رنگ به مجلس دارند. این که شما بیایید و یک روز بگویید به نامه‌ی آقای کروبی باید رسیده‌گی شود، فردای‌اش صد و هشتاد درجه بچرخید و بگویید کذب و است و مدرک باید رو شود، هیچ نشانی از سخنان یک رئیس ندارد. شما اصلاح‌طلبید و سخت محافظه‌کار! این را همه می‌دانند. نامه‌یی که به این راحتی ازش گذشتید و گفتید با تحقیقات انجام شده در یک ماه گذشته به این نتیجه رسیدید، نامه‌ی مهدی کروبی بود به هاشمی رفسنجانی!


اگر تیم فعال شما، که خدا را شکر پاسخ‌هایی که دریافت می‌کند در حد یک جواب سلام به آدمی غریبه است، این را فهمیده بود، پس چرا شما تا دیروز نمی‌دانستید؟ آیا این پست و مقام این‌قدر با ارزش است که در مقام ریاست، شبیه به کسانی رفتار کنید که گویا از حفظ و به مانند ظبط صوت حرف می‌زنند؟ چطور موضوعی که هنوز بررسی نکرده‌اید را رد می‌کنید؟ آیا اگر این شایعه پیرامون فرزندان و عزیزان خودتان جریان داشت، از آن‌ها سند و مدرک می‌خواستید که «عزیزم! ثابت کن که بهت تجاوز شده؟» 


مهدی کروبی، یار و یاور همه‌ی دردمندانی بوده و هست که در پی مرحم گذاشتن و درمان کردن زخم‌هایی برآمده که مردم، پس از انتخابات برداشته‌اند و چه بسا که گر صندوق‌های رأی دست نخورده می‌ماند و این زخم‌ها پدید نمی‌آمدة وی می‌توانست به دردهای ریشه‌یی تر مردم برسد، البته نه به عنوان رئیس جمهور، که به عنوان عضوی از مردم. اما عده‌یی از بزدلان، که در پناه پست و مقام سیاسی خود و یا در پناه خم و راست شدن جلوی اربابان خود، به تهمت و دروغ‌پردازی و بی‌احترامی به کسی می‌پدازند که هر نا‌آگاهی را آگاه می‌کند که پول و مقام با یک آدم پخته چه می‌تواند بکند.


کروبی نه پول لازم دارد که به خاطرش به میدان آمده باشد و نه مقام احتیاج دارد که به خاطرش خودش را این همه به خطر بیندازد. آن‌هایی ذلیل پول و مقام هستند که برای خودشیرینی و چاپلوسی، حاضرند دست به قلم ببرند و هر جمله و تهمتی که برازنده‌ی خودشان و یاران‌شان است نثار امثال کروبی و موسوی کنند؛ که دوره‌ی راحت خوابیدن‌ها به سر رسیده و دیگ نمی‌توان به نام دین، بی‌دینی کرد. دوره‌ی این به پایان رسیده که مردم از اسم نیروی انتظامی و سپاه و بسیج و اطلاعات، وحشت داشتند و حالا فهمیده‌اند که این‌جا کشور خودشان است و همه به یک اندازه از ثروت و قدرت تاریخی‌اش سهم دارند.


مجلس، می‌تواند همیشه مجلس بماند و می‌تواند محفلی باشد برای این که عده‌یی بنشینند و به تصمیم‌گیری برای حفظ منافع‌شان بپردازند. آقای لاریجانی، رئیس بمان و خودت را به ندیدن و نشنیدن نزن. این مردم دیگر مردمی نیستند که خودشان را به ندیدن و نشنیدن بزنند و امثال شما برای‌شان تصمیم بگیری و هرچه دل‌ات می‌خواهد بکنی! فقط لحظه‌یی به این فکر کن که این‌ها برادر، خواهر و فرزند تو هستند که حرف از تجاوز زده‌اند. تجاوز!




سحام - محسن رضایی: اگر گزارشات صحیح باشد باید عزای ملی اعلام شود

سحام - لاریجانی :‌ به بزرگان توهین نکنید / خباز : کوچک زاده ها به بزرگ زاده ها توهین نکنند

سحام - شهامت و جلوداري كروبي در پيگيري حقوق حقه ملت قابل تحسین است

سحام - پاسخ حسين كروبي به علاءالدين بروجردي: متاسفم كه بدون تحقيقات قضاوت عجولانه مي كنيد
سحام - عدم پیگیری ماجرای کانتينر ‌٥/١٨ ميليارد دلاري
گویا - انتقاد شدید موسوی از اهانت کیهان به کروبی و دروغ پراکنی های صدا و سیما

گویا - بيانيه تازه ای از مجاهدين انقلاب: احمدی نژاد و محصولی مسئول اجرايی اصلی جنايت های زندان ابوغريب کهريزک هستند







آزاد باشیم