موسوی در کمال آرامش، با تمام قدرت می‌جنگد! کروبی باز هم دولت را غیر مشروع دانست



مهندس موسوی در تازه‌ترین بیانیه‌ی خود مواضع خود را آشکار و بدون ترس و بدن این‌که تحت تأثیر هیچ نیروی بالاسری قرار داشته باشد بیان کرد. جملاتی که میرحسین موسوی به کار می‌برد را می‌توان مثل یک کتاب زیبا چند بار خواند و باز هم خسته نشد. کلام همراه با ادب و احترام برای مخالفین و موافقین، عدم توهین و تحریک به سوی خشونت و در مقابل هم قرار دادن مردم، پایبندی به اصول آزادی و عدم خودسانسوری و هم‌چنین مثل همیشه تزریق امید و دعوت به ادامه دادن راه دشواری که جنبش سبز در پیش رو دارد به روشن در مصاحبه‌ی مهندس موسوی با سایت کلمه دیده می‌شود.

جملات مهندس میرحسین موسوی باز هم مثل همیشه پر ات از امید، صلابت، دعوت به ادامه راه جنبش سبز، محکوم کردن هر جنایتی علیه مردم و البته جسارت. البته جسارت مهند موسوی برخلاف مخالفان‌اش این نیست که خودشان کنار بایستند و دیگران را به جلو رفتن دعوت کنند. معمولن آقایانی که راه رسیدن به کشوری آباد را در زندانی کردن می‌بینند در سخن‌رانی‌های خود که در فضایی امنیتی با پشتوانه‌ی انواع و اقسام نهادهای امنیتی انجام می‌شود خودشان کنار می‌ایستند و داد و بیدادهای‌شان را خرج این می‌کنند که پایین دستی‌های‌شان را تحت تأثیر قرار بدهند و در مقابل مردم قرارشان بدهند.

سخنان مهندس موسوی هم‌چنین سخنانی بود که به نوعی دعوت بود برای چهارشنبه سوری سبزی که پیش رو داریم. کسانی که واقعن مهندس موسوی را یار و یاور خود می‌دانند، می‌دانند که آقای موسوی هیچ‌گاه و در هیچ مراسمی، حتا چهارشنبه سوری‌یی که به لطف اقایان از حالت سنتی خارج شده و فقط به روزی برای آسیب دیدن جوانان تبدیل شده. چهارشنبه سوری، جنبش سبز هم‌چنان مثل همیشه ارام خواهد بود.

شیخ شجاع ملت ایران هم در مصاحبه‌یی با روزنامه‌ی ایتالیایی Corriere della Sera مواضع خود را درباره انتخابات برای بار چندم و بدون هیچ‌گوه کوتاه آمدنی بیان کرد. جناب اقای کروبی مثل همیشه انتخابات را غیر قانونی و دولت برآمده از آن را نامشروع دانست. آقای کروبی نشان داد که ترس را در خود خانواده‌اش کشته و اعلام کرد تا هرگونه هزینه‌یی را برای خود و خانواده‌اش می‌پذیرد.

این دو مصاحبه می‌تواند روحیه‌ی بسیار خوبی را در جنبش سبز بوجود بیاورد تا برای چهارشنبه‌‌سوری که به قول موسوی: "مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است" آماده شوند تا یک حماسه‌ی ارام دیگر را رقم بزنند.

لینک مطلب در بالاترین
لینک مطلب در دنباله

چه ریاست جمهوری، چه کانون وکلا و چه هیئت فوتبال، در ایران انتخابات سالم برگزار نمی‌شود

http://radionawa.com/Img/NewsN/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA--_111.jpg

این حقیقتی است که در ایران هیچ انتخابات سالمی برگزار نمی‌شود. از انتخابات شورای دانش‌آموزی مدارس گرفته تا شورای محله و شورای شهر و مجلس و ریاست جمهوری. از آن‌جایی که تمامی انتخاباتی که در ایران برگزار می‌شود دارای چند ویژه‌گی است به هیچ هنوان هیچ انتخاباتی سالم از آب درنمی‌آید.

1- بدون شک رد صلاحیت‌های گسترده توسط برگزارکننده‌گان شاخص‌ترین دلیل برای سالم نبودن و پاک نبودن انتخابات است. وقتی کاندیداهای اصلاح‌طلب،‌میانه‌رو و محافظه‌کار باد همه و همه به دست یک نهاد محافظه‌کار تأیید شوند نتیجه‌اش می‌شود انتخاباتی ناپاک و به دور از آزادی و استقلال، چرا که یک نهاد محافظه‌کار (برای شورای نگه‌بان) سلیقه‌یی و نه از روی لیاقت و دانش تأیید صلاحیت می‌کند و به شعور مردم توهین می‌کند و از تمامی‌ی اعمال‌اش این برمی‌اید که ما می‌گوییم شما به چه کی رای بدهید. هنوز هیچ مکانیزم مشخصی برای تأیید صلاحیت یا عدم آن اعلام نشده و این یعنی این جریان سلیقه‌یی است.

2- اجرای مراسم رای‌گیری توسط نیروهای محافظه‌کار از جمله بسیج یکی دیگر از عوامل نادرست بودن انتخابات است. نیروهای بسیج یک نیروی نظامی و امنیتی محسوب می‌شوند و همین موضوع دست و پای نماینده‌گان کاندیداها را برای اطلاع‌رسانی و نظارت بر روی برگزاری و شمارش آرا می‌بندد. در ایران نیروهای امنیتی به جای این که در صدد این باشند که تقلبی صورت نگیرد، وظیفه دارند راه‌های اطلاع‌رسانی را ببندند تا نماینده‌گان امکان این را نداشته باشند تا موضوع را با مردم در میان بگذارند.

3- استفاده‌‌های ابزاری از امکانات و مزایایی که متعلق به مردم ایران است یکی از مسائلی است که باید از انتخابات ایرات حذف شود. استفاده از اتبوس‌های دولتی و هزاران نفر را به دنبال خود کشاندن به این شهر و آن شهر هزینه‌های هنگفتی را دارد که دولت روی کار در انتخابات اخیر این کار را انجام داد. صدا و سیمای محافظه‌کار از یک کاندیدی محافظه‌کار حمایت می‌کند.

4- هیچ نهادی وجود ندارد که به اعتراضات مردمی رسیده‌گی کند. نهادهایی هم که این وظیفه به دوش‌شان است انتظار این را دارند که حرف‌شان برای مردم حجت باشد و لازم نمی‌دانند هیچ سند و مدرکی را به مردم نشان دهند.

البته فقط این‌طور نیست که در انتخاباتی نظیر ریاست جمهوری و مجلس این اتفاقات بیفتد. حتا در انتخابات کوچک‌تری نظیر کانون وکلا و حتا هیئت‌های فوتبالی تقلب صورت می‌گیرد و کسی نیست که پاسخی روشن به مردم بدهد. شاید ریشه‌ی این اتفاقات به دورانی بگردد که در انتخابات دانش‌آموزی، هر دانش‌آموزی که پدرش پول بیش‌تری به مدرسه می‌دهد انتخاب می‌شود!

کسانی که وظیفه رسیده‌گی به حوادث کوی را داشتند مجرم هستند و باید مجازات شوند!

ماه‌ها از حمله‌ی وحشیانه به کوی دانش‌گاه گذشته و هر روز این زخم کهنه عمیق‌تر می‌شود و هر روز از جنایت‌هایی که در حق دانش‌جویان صورت گرفته پرده برداری می‌شود.همان ابتدای کار مشخص بود کمیته‌هایی که برای رسیده‌گی به این پرونده تشکیل شد یا اجازه تحقیق نخواهند داشت و یا اگر هم به نتیجه‌یی برسند مانند تمامی‌ی تخلف‌هایی که هواداران دولت و نظامیان در این چند ماه انجام داده‌اند ماست مالی خواهد شد!

حادثه‌ی کوی دانش‌گاه یکی از نقاط پر رنگ از قانون‌شکنی‌هایی است که نیروهای سرکوب‌گر امنیتی انجام داده‌اند و البته یکی از نمونه‌های بارزی است که نشان می‌دهد قوه‌ی قضائیه، مجلس، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و هیچ‌کدام از گروه‌های مسئول علاقه‌یی به رسیده‌گی بر پرونده‌هایی که مخصوص به بی‌حرمتی به مردم ایران و به‌ویژه دانش‌جویان می‌شود را ندارند.

از ابتدای این جریان سخن‌رانان و دروغ‌پردازان سعی بر این داشتند تا با استفاده از رسانه‌های فاسدی چون کیهان و فارس این موضوع را با لجن‌پراکنی و دروغ‌پردازی با همان شیوه‌های همیشه‌گی خاتمه دهند تا دتوردهنده‌گان این موضوع در امان بمانند. فیلمی که منتشر شده و البته خود متشر شدن این فیلم هم جای تعجب دارد و بحث، انکار کردن‌اش فقط از دست کسانی برمی‌اید که در این حادثه نقشی پر رنگ داشته‌اند.

کسانی که مسئول این پرونده بوده‌اند با این همه دلیل واضح و مبرهن و هم‌چنین با این مدت زمان طولانی که در اختیار داشته‌اند، هیچ عمل مثبت و هیچ نتیجه‌ی روشنی را به مردم ایران اعلام نکردند. اشخاصی که به عنوان دنبال کننده پرونده معرفی شدند هر بار با دلایل غیر قابل قبول و با سخنان دو پهلو و ضر و نقیض سعی در طولانی کردن موضوع و به قولی آب از آسیاب افتادن داشته‌اند.

از آن‌جایی که افراد مسئول در امنیت ایران انقدر متعهد هستند که قبل از حوادث عاملان‌اش را دستگیر می‌کنند! افرادی که به عنوان مسئول رسیده‌گی به پرونده حمله‌ به کوی انتخاب شده بودند به علت عدم مسئولیت‌پذیری و عدم کفایت، سخنان دو پهلو، عدم روشن کردن موضوع و عدم جسارت برای افشاگری موضوع، باید تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند.

یک فاجعه‌ی وحشت‌ناک! کودکان خردسال در قهوه‌خانه‌ها چه می‌کنند؟!



این‌طور به نظر می‌رسد که یکی از اهداف دولت غیر مردمی جوان‌گرایی و حتا کودک‌گرایی در قهوه‌خانه‌ها و قلیان‌سراها است. روز به روز و به شکل محسوس و باورنکردنی بر تعداد کودکانی که معمولن به همراه یک بسته چندتایی از پاکت فال حافظ در محیط آلوده قهوه‌خانه‌ها و قلیان‌سراها دیده می‌شوند و به دنبال لقمه‌یی برای شکم گرسنه‌شان هستند اضافه می‌شود. این فاجعه اسف‌ناک بدون شک مقصری واضح‌تر و محکوم‌تر از دولت ندارد.



این موضوع نقض واضح حقوق کودکان است یا شاید هم یکی از آن اشتغال‌زایی‌هایی است که آقای احمدی‌نژاد صحبت‌اش را می‌کند! دختران و پسرانی که سنین‌شان حتا به مدرسه رفتن همه نمی‌خورد هم‌اکنون دیگر به جرأت می‌توان گفت یک جامعه را شکل داده‌اند و اطراف هر محیط شلوغ و به خصوص محیط‌هایی نظیر قلیان‌سرا، بازارچه‌های قدیمی، متروها، اتوبوس‌ها، پشت چراغ قرمزها و هر محیطی که برای کودکان و خردسالان مناسب نیست، می‌توان ده‌ها نفر از این بچه‌های خیابانی را به چشم دید.

بدون شک پشت پرده این ماجرا یک باند بسیار حرفه‌ای وجود دارد که از بیگاری کشیدن این کودکان و نوجوانان سود کلانی به جیب می‌زنند و این‌جا آدم به فکر فرو می‌رود که سربازان قهرمانی که صدا و سیمای میلی تعریف‌شان را می‌کند کجا هستند تا این کودکان بی‌گناه را نجات بدهند؟ 

 از آن‌جایی که هیچ امیدی به همیاری سازمان‌ها و نهادهای دولتی در این زمینه نیست، از تمامی نهادهای حقوق بشری، وبلاگ‌نویسان، کاربران اینترنت، مردم عادی، فعالان حقوق بشر، آزادی‌خواهان و همه‌ی کسانی که دل‌شان برای این کودکان بی‌گناه به درد می‌اید تقاضای همیاری می‌شود.



آزاد باشیم

زبان مادری، زیباترین زبان دنیا



من زبان فارسی را دوست دارم. من عاشق زبان مادریم هستم نه به خاطر این که با همه‌ی زبان‌های دنیا فرق دارد، نه به خاطر این که ده‌ها گویش و لهجه شیرین و زیبا را در خود جای داده، ‌نه به خاطر این که بگویم از عربی متنفرم، نه! من زبان مادری را دوست دارم چون من یک ایرانیم و ایرانی صحبت کردن را دوست دارم. چرا که هچ زبان دیگری نیست که در آن بتوانم آزادی را این‌چنین فریاد بزنم.

زبان زیبای فارسی،‌این گنجینه‌ی ایران و هر ایرانی، لایق این است که بیش از این مهر ببیند، بیش از این محترم شمرده شود. این فارسی که ما سخن می‌گوییم لکه‌های زیادی دارد که باید پاک شود. صدها سال استعمار بیگانه‌ها و داخلی‌های بیگانه‌پرست نتوانسته بدنه‌ی اصلی این زبان شیوا و دلنشین را مخدوش کند. اما لکه‌ها خوب است که پاک شوند.

دشمن ضعیفی که جلوی حریف خود شکلک در می‌آورد!



محمود احمدی‌نژاد برای چندمین بار در کنفرانس‌های‌اش پرچمی را پشت سر خود نصب کرد که پرچم ایران نبود! این موضوع چند نکته را روشن‌تر از قبل جلوه می‌دهد.

نخست این که یک بار دیگر به وضوح مشخص شد که جنبش سبز چه کابوسی برای این دولت شده که حتا تاب نشستن در کنار رنگ سبز را از رئیس‌اش گرفته. این موضوع با همه‌ی ضربه‌های روحی که به وطن‌پرستان واقعی وارد می‌کند نشان از ترس و واهمه‌ییی بسیار زیاد دارد. ترس و وحشتی که شاید خود جنبش سبز هم آن را پیش‌بینی نمی‌کرد؛ که یک رنگ به کابوس شب و روز دولت غیر مردمی تبدیل شود.

دوم این که دولت نشان داد که هیچ تعصبی روی این آب و خاک ندارد! سه رنگ پرچم ایران هزاران سال است که در قلب مردم ایران جای دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که این فقط یک رنگ است. رنگ سبز نماد آزادی و زندگی،‌رنگ سفید نماد صلح و دوست و رنگ سبز یادآور خون‌های پاکی است که روی این خاک ریخته شده. آن پرچم که رنگ آبی داشت رنگ ایران نبود و این نشان از عدم تعصب و عشق به وطن از هر آن‌کس دارد که به اسم ایرانی آن‌جا شرکت کرد و دم نزد.

سوم این که دولت و رئیس‌اش به‌روشنی و برای چندین و چندمین بار ثابت کردند که منتظرند تا به بهانه‌یی علیه مردم ایران بایستند! مردم ایران بسیار احساساتی و متعصب به میهن و خاک خود هستند. شاید بار اول که این موضوع پرچم آبی به جاس سبز اتفاق افتاد خود دولت غیر مردمی هم در این فکر نبود، اما به محض واکنش مردم دست به لج‌بازی‌های همیشه‌گی زد و که آدم را یاد ضعفایی می‌اندازد که جلوی یک فرد قوی‌تر از خود شکلک در می‌آورند!

توجیه بدتر از جنایت؛ تو فقط فکر می‌کنی که خوب دروغ می‌گویی!



علی کروبی بازداشت نشده بود! لابد همان‌طور که ندا آقا سلطان را نکشته بودند! همان‌طور که کهریزک را به خاطر وضعیت بد بهداشتی بستند! همان‌طور که لیست هفتاد و دو نفره‌ی دکتر علیرضا بهشتی واقعی نبود! همان‌طور که بیست و پنج خرداد هواداران دولت به خیابان آمده بودند! همان‌طور که احمدی‌نژاد 24 میلیون رای آورد! لابد از همان اعمال سرخود و وحشیانه در کوی دانش‌گاه!

آقای دروغ‌گو! تو فقط فکر می‌کنی که دروغ‌ می‌گویی! تو فقط فکر می‌کنی که مردم فریب تو را می‌خورند! تو فقط در توهم این هستی که مردم فقط برای یک لحظه و نه بیش‌تر، حرف‌های تو را باور کنند و حتا بابت آن به تو بخندند! بنشین و دروغ بباف که نگرفتیم، نبردیم، نزدیم، نداشتیم، دستور ندادیم، اما خودت هم می‌دانی که این حرف‌ها دل خودت را هم خوش نمی‌کند.

البته خوب خیلی هم بعید نیست که اطلاع نداشته باشی! چون شما وظیفه‌ات ایجاب می‌کند که از هیچ چیز خبر نداشته باشی! شاید اگر واقعن خبر داشتی و می‌دانستی که چه کسی و به دستور چه کسی چه کرده، حالا مجبور نبودی این حرف‌هایی را که در هیچ قاموسی نمی‌گنجد را تحویل یک ملتی بدهی که به تنهایی و با یگ وسیله‌ی 200-300 گرمی به نام تلفن همراه، دنیا را از آن‌چه که حقیقت نام دارد آگاه می‌کنند.

* * *چيرگي شيطان و ابليس بر انسان موجب مي شود تا به دروغ بلکه سوگندهاي دروغ گرايش پيدا کند و براي دست يابي به منافع، با سو»استفاده از باورهاي مردم به اموري چون خدا و پيامبر و امامان (ع) سوگند بخورد. (مجادله آيات 14 و 19)* * *



آزاد باشیم

بوسه‌ی سبزی بر بازوی شکسته‌ی علی کروبی



در نقطه‌ نقطه‌ی بدن‌اش و در اعماق زخم‌های عمیق‌اش نشانه‌ است! نشانه‌های ترس از یک نام، تر از یک رسواگر، ترس از یک مهدی کروبی. علی کروبی، فرزند دلاور مهدی کروبی از جان پدر بزرگوارش دفاع کرد تا آن‌چه را که پدرش ماه‌هاست بر علیه آن می‌جنگد به چشم ببیند. علی کروبی کار ساده‌یی نکرد که از جان پدرش دفاع کرد. علی کروبی از سرمایه‌ی گران‌بهایی به نام مهدی کروبی که محبوب دل میلیون‌ها ایرانی و بسیاری از مردم دنیا است حفاظت کرد.

شکنجه‌گران این بار زیر سقفی به کارشان، همان کاری که بابت‌اش پول دریافت می‌کنند، پرداختند که صدها سال است خانه‌ی خدا نامیده می‌شود. جایی که هرکس که دم از مسلمانی می‌زند، در آن ناسزاز نمی‌گوید، با ادب رفتار می‌کند، بلند نمی‌خندد، بلند حرف نمی‌زند، با لبای مرتب به آن وارد می‌شود و ...

حق است که هرکس علی کروبی را می‌بیند بوسه‌یی بر بازوی‌اش روانه کند، بر همان بازوی شکسته‌اش. بوسه‌ی سبزی که دوباره به علی کروبی نیروی حفاظت از پدرش را بدهد. این بازداشت و این اتفاق با همه‌ی زشتی‌ها و سوزی که دارد، نشان داد که مهدی کروبی هم‌چنان و بلکه بیش از پیش هراس بر دل بدکاران می‌اندازد و مشخص شد که زورگویان چه دل پری از این انسان شجاع و آزاده دارند.

روزهایی که به داخلی‌ها اعتماد کردیم، روزهایی که به خارجی‌ها اعتماد کردیم

خیالات خام‌تان را برای خودتان نگه دارید! این افکار را که "جنبش سبز سرکوب شد" و "مردم ترسیدند" را دور بیندازیم و به فکر برنامه‌های آتی باشیم. ولی خوب است مقایسه دو موضوع مختلف با هم. چه روزهایی تظاهرات جنبش سبز موفق‌تر بوده است؟ روزهایی که به حرف و طبق راه‌کارها و برنامه‌های اعلام شده از سوی رهبران واقعی جنبش سبز (مهندس موسوی و آقای کروبی)، مردم به خیابان آمدند و روزهایی که به خواست و با راه‌کارهای خارج‌نشینانی که از مردم توقع اجرای رویاهای‌شان را دارند؟! چند روز از هر دو گروه تظاهرات را با هم مروری می‌کنیم.

روز 25 خرداد 1388:

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/81/3rd_Day_-_Mousavi_Supporters_Rally_3.jpg/300px-3rd_Day_-_Mousavi_Supporters_Rally_3.jpg 

آن روز تاریخی را همه‌ی جهان به یاد دارند که چه ضربه جبران‌ناپذیری به بدنه کودتا وارد شد. این تظاهرات یکی از تظاهراتی بود که موسوی، خاتمی، کروبی و بسیاری دیگر از چهره‌های شاخص در آن حضور داشتند،‌ درست که در آن روز و پس از آن روز بازداشت‌های گسترده و بدون ترمز آغاز شد، اما حضور میلیونی مردم در حالی که فعالیت‌های اینترنتی هنوز به شکل امروز تشکیلاتی و منسجم نبود، اس ام اس قطع بود و راه ارتباط با موسوی فقط بیانیه‌های‌اش بود یکی از نقاط قوت و یکی از دلایل اوج‌گیری جنبش سبز بود.
چهلم شهدای سبز

http://www.mowjcamp.com/files/file/2330

یک روز تاریخی و یک پاسخ دندان‌شکن که به دعوت مردم انجام شد و کروبی و موسوی هم پاسخ مردم را با دعوت به بهشت زهرا و مصلی دادند. دو تجمع بزرگ در دو نقطه متفاوت تهران و حضور کروبی و موسوی در یمان خیل سرکوب‌گران، یکی دیگر از روزهای به یادماندنی را برای جنبش سبز رقم زد.

دعوت محسن سازگارا و محسن مخمل‌باف برای پاسخ به تظاهرات دولتی نهم دی 88

درحالی که جنبش سبز روزهای سخت تاسوعا و عاشورا را گذرانده بود یک پیروزی بسیار بزرگ کسب کرده بود، هم‌چنین در غم از دست دادن جوانان سبز و هم‌چنین خواهرزاده‌ی میرحسین موسوی نشسته بودة این دعوت بدون هدف و فکر که حدود 100 نفر را به میدان امام خمینی کشاند و به جز بازداشت‌ چند شهروند بی‌گناه و کتک خوردن مردم.

دعوت از مردم برای حضور در ورز‌شگاه آزادی

دعوت چندباره از مردم برای حضور در ورزشگاه‌ها و عدم فراهم شدن شرایط برای حضور مردم. بارها و بارها دعوت‌هایی از سوی خارج‌نشینان انجام شد که نتیجه‌‌ای نداشت.

این فقط یک مقایسه کوچ بود و همه چیز حداقلپس از برگزاری مراسم دیروز برای همه روشن شد! بیست و دو بهمنی که ما ساختیم و دنیا هم آن را دید، اما بسیاری از خود سبزها از آن رازی نبودند! چهره‌های مغموم و ناراحت در میان حامیان دولت بسیار زیاد بود و اگر آن‌ها به جای گوش سپردن به حرف سازگازا و نبوی و طرح مسخره "اسب تروا" حرف موسوی را مبنی بر "حضور جنبش سبز با حفظ هویت" سرلوحه خود قرار می‌دادند این‌طور نمی‌شد.

اما در هر صورت حماسه‌ی بیست و دو بهمن به پیروزی‌های جنبش سبز اضافه شد، شاید این بار به خاطر حضور مردم سبز نبود! بلکه به خاطر این بود که ترس از جنبش سبز در نقطه نقطه‌ی خیابان انقلاب دیده می‌شد!

نکات سبز از تظاهرات امروز و هشت فیلم

http://www.iums.ac.ir/files/religion/pages/shahyad.jpg


از ساعات آغازین روز پنج‌شنبه کوچه‌ها و خیابان‌های اصلی و و فرعی خیابان انقلاب پر بود از اتوبوس‌های حامل راه‌پیمایان.
اتوبوس‌ها (ویدئو) به نوبت و در رأس ساعتی که به نظر می‌رسید از قبل پیش‌بینی شده بود مسافران خود را پیاده می‌کردند و به خیابان‌ها می‌فرستادند.
در حالی که به نظر می‌رسید دولت تدارکاتی دیده باد که خیابان آزادی جای سوزن انداختن هم نداشته باشد، خیابان انقلاب پر بود از فضاهای خالی!
بسیاری از نقاط خیابان انقلاب توسط نیروهای انتظامی، بسیج و سپاه پوشانده شده بود.
مأموران برای این که مردم از فضاهای خالی بسیار زیاد خیابان انقلاب عکس و فیلم نگیرند، به شدت موبایل‌ها و دوربین‌ها را تحت نظر داشتند.
تعداد نیروهای امنیتی کم‌تر از راه‌پیمایان نبود!
اکثریت مردم در برابر شعارهای پخش شده از بلندگوهای دولتی سکوت می‌کردند.
امروز به خودروی مهدی کروبی حمله شد.
فرزند کوچک مهدی کروبی امروز بازداشت شد.
راه‌پیمایان دولتی در پناه نیروهای امنیتی به توهین کردن علیه میرحسین موسوی پرداختند.
با تمام تدارکات محدودیت‌های اعمال شده باز هم مردم نقاط بسیاری از تهران دست به تجمعات اعتراضی زدند
هوشیاری مردم و جا زدن خود به جای موافقان دولت جواب داد و بسیاری از سبزها موفق شدند به میدان آزادی برسند
امروز مشخص شد که سبزها ار هچ چیز نمی ترسند و با وجود حمایت قاطع نیروهای نظامی از دولت و حامیان‌‌اش باز هم بسیاری از نقاط سبز شد و صدای مردم معترض به گوش همه رسید
با وجود تدارک و هزینه های بسیار سنگین برای جلوگیری از حضور سبزها باز هم خبرهایی حاکی از تیراندازی و حمله های پی در پی  به مردم به گوش می رسد:

آخرین التماس‌های کودتا، از بلندگوهای وجب به وجب تا آزادی علیرضا بهشتی


سید علیرضا حسینی بهشتی آزاد شد و آزادی این یار باوفای ملت ایران بسیار روحیه بخش است. این آزادی به جز این که همه را خوش‌حال کرد چون یکی از فرزندان بی‌گناه این و آب و خاک از دست زوردوستان آزاد شد، مهر تأییدی است بر این موضوع که مردم و اراده‌ آهنین‌شان کودتاچیان را به عقب رانده است!

اقدامات دولت غیر مردمی و حامیان نظامی‌اش کاملن مشهود است که در چه راست است! آن‌ها از عدم حضور سبزها نا امید شده‌اند و دست به راه‌کارهای اشفته‌یی مانند نصب بلندگو! و التماس از طریق صدا و سیما می‌زنند! مشخص است که اگر هواداران زندان از حضور حد اکثری خودشان مطمئن بودند احتیاجی به دعوت از همه‌ی سلیقه‌ها! نداشتند.

حالا جنبش عظیم سبز با اعتماد به نفسی بسیار بالا و با اراده‌یی پولادین که از ماه‌ها ترعیب و تهدید خم به ابرو نیاورد آماده‌اند تا پا به خیابان‌ها بگذارند. یک التماس همراه با شرم در همه‌ی اعمال و رفتار آشفته‌ی زندان‌بان‌ها دیده می‌شود. تکاپوی شبانه‌روزی‌ برای پیاده کردن سیستم‌ها و راه‌کارهای غلبه بر صدای اکثریت مردم ایران بسیار شدت دارد و لحظه‌یی نیست که در خیابان انقلاب یک عده هوادار دولت مشغول کار کردن روی یک پروژه بر علیه مردم نباشند.

باز هم طبق روال گذشته جنبش سبز پیش از برگزاری یک راه‌پیمایی پیروز شد. قبول کرن این موضوع که جنبش سبز برتر و عظیم‌تر از یک گروه مجبور به تظاهرات است خودش یک پیروزی بزرگ است که در روز موعود خودش را نشان خواهد داد.



آزاد باشیم

موسوی، کروبی و تاج‌زاده؛ این جنبش سبز است که می‌تازد!

http://lh5.ggpht.com/_UHqR90IkMTE/Smd7vbhMFWI/AAAAAAAAAEc/CHhUoE3SWV0/M.+Tajzadeh.jpg

تصمیم قاطع مردم برای شرکت در راه‌پیمایی روز 22 بهمن ماه و عدم توجه به تهدیدات و ترعیب‌های سرانِ مخالف مردم، نیروی عجیبی به افراد شاخص جنبش سبز بخشیده است و این در سخن‌رانی‌ها، بیانیه‌ها، مصاحبه‌ها و حتا در جلسه‌ی دادگاه مصطفی تاج‌زاده به چشم می‌خورد. موسوی در سخن‌رانی‌اش و کروبی در مصاحبه‌اش قاطعانه و به دور از هرگونه نشانه‌یی از سازش مردم را به حضور گسترده در 22 بهمن دعوت کرده‌اند و تاج‌زاده هم شجاعانه  به خواست ملت ایران احترام گذاشت و باز هم در دادگاهی که استقلال ندارد از خودش دفاع نکرد.

میرحسین موسوی در دیدار با دانش‌جویان باز هم بر مواضع خود تأکید کرد و از همه‌ی مردم دعوت کرد تا در تظاهرات اعتراضی 22 بهمن شرکت کنند و نشان داد که شایعه‌های سازش توطئه‌یی از سوی مخالفان‌اش است. میرحسین موسوی مثل همیشه با سخنانی سرشار از آرامش و امید، دل‌گرمی‌هایی را که معمولن قبل از هر تظاهرات و تجمع مهم و سرنوشت‌سازی به مردم سبز ایران می‌دهد را به مردم می‌دهد و این‌بار بیش از بارهای قبلی! "با روحیه جمع بودن اما ضمن حفظ هویت باید در اینگونه حرکت ها حضور داشته باشیم/اهانت به مردم و اهانت به آزادی اندیشه ارتباطی به اسلام ندارد". این سخنان نشان از تأکید اساسی میرحسین موسوی بر مواضع خود و اصرار بر تفکیک علت حضور سبزها دارد.

شیخ مهدی کروبی نیز با صلابتی بیش از پیش در مصاحبه‌اش خواستار حضور حد اکثری مردم شد و هرگونه سازش را رد کرد. کروبی از همین حالا مسیر خودش را کنار مردم اعلام کرد تا کسی فکر این را هم نکند که بتواند لجن‌پراکنی کند و دم از کوتاه آمدن کروبی بزند.

نتیجه این که این جنبش سبز ایران است که می‌تازد ستم‌کاران هرلحظه وضعیت مشوش‌تر و آشفته‌تری از قبل دارند. تهدیدهایی که البته توخالی هم نیست و کسی هم انتظاری جز خشونت از این دولت ندارد، اما هیچ چیزی باعث کم‌رنگ‌تر شدن این حضور میلیونی نخواهد شد. حالا چه اینترنت باشد و نباشد، چه اس ام اس باشد و نباشد.

پاسخ همه‌ی تهدیدها و ترعیب‌ها یک کلمه بود؛ سلام!

http://up.iranblog.com/37261/1265568264.jpg

به امید حق امروز نقشه هم آمد، با همه‌ی توضیحات و راه‌های اصلی و فرعی یک برنامه ریزی دقیق. به خود می‌بالم که در کنار چنین ملتی نفس می‌کشم، ملتی خونسرد، آرام، باوقار، مدبر، مبارز که در پاسخ همه‌ی تهدیدها و لجن‌پراکنی‌ها گفت سلام! یک سلام سبز به تمام معنا! بعد از این ضربه‌یی بسیار کاری و مهم بود به تمامی داد و فریادها و عربده کشی‌هایی که بر علیه مردم انجام شد. این سلام یعنی که ما همین حالا هم در خیابان هستیم، شما ما را نمی‌بینید!

نقشه بسیار خوبی که ارائه شده نشان از همفکری بسیار خوب و تدابیر مسالمت‌جویانه دارد و نمونه‌ی بارز یک تظاهرات بدون خشونت و پر از صلح و شادابی و سرشار از زنده‌گی است.  مردمی که نمی‌گویند ما می‌آییم که بزنیم، نمی‌گویند ما می‌آییم که بکشیم، نمی‌گویند ما می‌اییم که از شخص و گروهی دفاع کنیم. این‌ها مردم ایران هستند و فقط و تنها برای خاک پاک‌شان پا به میدان می‌گذارند و برای رضای خدا.


ده دلیل برای حضور سبز در 22‌ام بهمن

http://d.yimg.com/kq/groups/28781292/homepage/name/434980?type=sn

برای شرکت در راهپیمایی بیست و دوم بهمن دلایل بی‌‌شمار است. اما شاید ده دلیل عمده که بتواند آن‌هایی را که هنوز هم باور ندارند که باید بیایند را به خیابان‌ها بیاورد دلایل زیر باشد.

1- کشتار مردم به وحشتناک‌ترین شکل ممکن در روزهایی که با حضور میلیونی مردم سبز شد مانند عاشورای حسینی. جوانان و میانسالانی که فقط از حق مسلم و ابتدایی خود استفاده کردند و به خیابان آمدند و سکوت کردند و فریاد زند الله اکبر گفتند و بر ظلم و ظالم مرگ گفتند.

2- شکنجه مردم در جنایت‌گاه‌هایی مانند کهریزک و بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، روزنامه‌نگاران، فعالان اجتماعی و سیاسی، مردم عادی و ناجوانمردانه‌تر از همه بازداشت نزدیکان چهره‌های شاخص و ارزشمندی مانند دکتر بهشتی. زندانیان از ابتدایی‌ترین حقوق خود از جمله، تماس با خانواده و داشتن وکیل حداقل تا هفته‌ها و گاهی نیز تا ماه‌ها محروم بوده و در سلول انفرادی تحت شدیدترین فشارهای دوانی و جسمی قرار داشته‌اند. متهمانی که حق مشورت کافی با وکیل نداشته‌اند نباید به دادگاه بره شوند.

3- تورم بسیار بالایی که دولت قبلی به بار آورده بود با انتصاب مجدد به عنوان دولت 9+1 روز به روز بیش‌تر می‌شود و این فشار بیش از همه روی قشر متوسط و پایین جامعه وارد می‌شود. در میان این تورم و گرانی دولت دست به خرج‌های گزاف جهت امنیتی کردن فضای جامعه کرده و می‌کند که بدون شک به تشدید این مشکل همه‌گیر کمک می‌کند. اعتصابات پشت سر هم و هر روزه کارگران به علت پرداخت نشدن حقوق و مزایا، اخراج کارگران از کارخانه‌ها، تعطیل شدن کارخانه‌ها، بالا رفتن اجاره خانه و مغازه و هر نوع محصول صنعتی، خوراکی، بهداشتی و ... نشانه بارز این بی‌کفایتی است.

4- امنیتی کردن فضای دانش‌گاه و اخراج صاحبان اصلی دانش‌گاه‌ها که همان دانش‌جویان و اساتیدشان هستند از دانش‌گاه و نشاندن نیروهای امنیتی در دانش‌گاه‌ها که اجازه ورود هر گروه خرابکار و انواع نیروهایی که خودسر نامیده می‌شوند اما مجهز به هر نوع سلاح سرد و گازهای سمی هستند و هیچ نهاد نظامی و امنیتی حتا در صورت حضور درصحنه اجازه برخورد با آن‌ها را ندارد.

5- سانسور و فیلتر شدن اینترنت و قطعی اس ام اس از روزهای قبل از انتخابات به شدت محسوس است و به محض این که مردم شروع به برنامه ریزی برای حرکتی خودجوش می‌کنند شبکه اس ام اس قطع یا مختل می‌شود و سرعت اینترنت به شدت افت کرده و دسترسی به سایت‌ها سخت و گاهی غیر مم کن می‌شود.

6- عدم اجازه به خانواده‌های شهدا و کشته‌شده‌گان حوادث چند ماه گذشته برای برگزای مراسمی در خور برای فرزندان‌شان و دعوت به دروغ‌‍ردازی درباره نحوه چگونه‌گی کشته شدن عزیزان‌شان. نمونه بارز این موضوع برخورد سرکوب‌گرانه و خشونت‌آمیز با مادران عزاداری است که هر هفته به برگزاری مراسم یادبود برای فرزندان خو می‌کنند اما با برخوردهای تأسف‌بار مواجه می‌شوند.

7- اعتراض به هرگونه تبعیض. نباید هرکس با داشتن یک کارت دولتی احساس امنیت کند و در برابر قانون نسبت به دیگران برتری داشته باشد. خانواده‌های شهدایی که واقعن برای میهن‌شان جنگیده‌اند باید تحت پوشش دولت قرار بگیرند نه این که فقط به علت عضویت در یک ترگان نظامی یا دولتی شخصی دارای امتیازاتی نسبت به هم‌نوعان خود شود.  این تبعیض‌ها را در کنکور ورودی دانش‌گاه‌ها و یا استخدام در مراکز و کارخانه‌های معتبر مشهود است.

8- اعتراض به پاک کردن صورت مسائل! سردم‌داران حکومت هیچ علاقه‌یی به رفع و رسیده‌گی به خواسته‌های مردم نشان نداده و هر دم با اقدامات بی‌منطق و لجوجانه اقدام به مبارزه علیه خواسته‌های مردم کرده‌اند که شاید اگر می‌کردند و این همه فرصت را از دست نمی‌دادند حالا خون این همه جوان بی‌گناه روی خیابان‌های ایران ما ریخته نشده بود. کسی که مسئول است باید در برابر خواسته همه‌ی مردم مسئول باشد نه فقط عده‌یی خاص از نزدیکان و زیردستی‌ها!

9- اعتراض به کنترل تلفن‌ها، اس ام اس‌ها، ایمیل‌ها، گفت و گوهای خصوصی و همه‌ی کنترل‌هایی که نشان از نقض حقوق اشخاص دارد. این مسئله بارها و بارها از زبان نظامیان و دولتی‌ها اعلام شده که پیغام‌های اینترنتی و گفت و گوها و اس ام اس ها تحت کنترل هستند.

10- دلیل آخر و بسیار مهم! داشتن صدا و سیمایی آزاد و به دور از کنترل نظامیان و داشتن رسانه‌های ازاد و دارای حق انتقاد. دولتی که مشغول کار است شاید به اندازه تمام تاریخ ایران روزنامه توقیف کرده باشد که اکثریت قاطع این توقیف‌ها سیاسی بوده و تقریبن تمام روزنامه‌هایی بوده‌اند که منتقد و مخالف دولت بوده‌اند. صدا و سیما نیز نباید یک‌طرفه و حامی یک جناح خاص باشد و فقط افراد دست‌چین شده حق حضور در آن را نداشته باشند.

ترس زورگویان هر روز ار ایت الله العظمی دستغیب بیش‌تر می‌شود

http://up.iranblog.com/6/1262606908.jpg

نیروهای خودسری که از دولت پول می‌گیرند برای چندمین بار به مساجد حمله کردند و به خانه‌ی خدا سنگ‌پرانی کردند و در خانه خدا اربده کشیدند و با نفس‌های‌شان محیط مقدس مسجد را آلوده کردند. یک بار دیگر آشفتگی شدیدشان را از بیست و دو بهمنی که در راه است نشان دادند و از خود حرکات همیشگی نشان دادند.

مردان پاکدامنی که دیشب به جلوداری آیت الله العظمی دستغیب در مسج گرد هم آمده بودند تا برای عزیزان از دست رفته شان اشک بریزند، باز هم مورد حمله همان نیروهای خودسری که همه عارشان می‌شود مسئولیت اداره آن‌ها را به عهده بگیرن قرار گرفتند. این نیروهای خودسر به طور معمول به محفل‌‌های مختلف حمله می‌کنند و به جای‌اش ساندیس و کیک جایزه می‌گیرند.

این جریان یک بار دیگر بزرگ‌منشی و مبارزه‌طلبی و مردم‌دوستی مرجع عالیقدر آیت الله العظمی دستغیب می‌آفزاید و آدم را به فکر فرو می‌برد که استاد یعنی این! استاد یعنی کسی که چنین شاگردانی را دور خود جمع کند. استا یعنی این مرجع بزرگ که هرگاه ایران و ایرانی مورد هجوم دشمنان بیگانه و داخلی شده‌اند مردانه و جانانه جلوی صف ایستاده و سینه سپر کرده.

مسجد قبا به عنوان یکی از پایگاه‌هایی که همواره جای‌گاه مبارزین واقعی بوه ترس عجیبی بر دل خودسرها انداخته.البته منظور از خودسرها کسانی است که بدون اجازه مردم ایران عمل می‌کنند.

همین روزها است که سلول خالی باقی نماند، با میلیون ها نفر دیگر چه می کنید؟



پس از این همه وقت هنوز هم سردرم داران و قدرت دوستان بر این باورند که با بازداشت کردن صد، نه هزار نه ده هزار نفر معترض مابقی را ساکت می‌کنند و می‌ترسانند. مگر ندیده‌اند که چهلم شهدا پس از آن همه کشتار باز هم مردم آمدند، مگر ندیدند روز قدس را، سیزده آبان را، شانزده آذر را و همه ی روزهای بی شماری که مردم تهدید شدند و نترسیدند، کتک خوردند و بیشتر جان گرفتند، کشته شدند و بر تعدادشان افزوده شد؟!

امروز خبر بازداشت چند تن دیگر و خبرهای بد همیشگی روی نت آمد. نیلوفر لاری پور هم جزو این بازداشت شده‌گان بود و یک افتخار دیگر نیز بر افتخارات قوه قضائیه و دولت افزوده شد که این دختر جوان را که شاعر، ترانه سره و هم‌چنین خبرنگار نشریه چلچراغ بود، به جمع گنجینه بازداشتی های خودش اضافه کرد تا همچنان سیر صعودی خود را در شکار اندیشه های برتر و نخبگان ادامه دهد.

تا وقتی که آقایان راه آشتای را در این ببینند که مردم را با چماق ساکت کنند و بعد بگویند ملت عاشق نظام است! هیچ راهی حتا برای مذاکره نخواهد بود. گیریم که صدها هزار نفر را هم بازداشت کردند، با میلیون‌ها نفر دیگر چه خواهند کرد؟

شکست اخلا‌گران جنبش سبز در برابر تدبیر کروبی و موسوی



انگار همین چند لحظه پیش بود که عده یی بی‌گانه ‌پرست و عده‌ی خیرخواه نادان سعی در این داشتند که مهندس میرحسین موسوی و شیخ شجاع مهدی کروبی را طرف مقابل مردم و طرفدار ظلم و ستم جلوه دهند. اما عدم احساساتی بودن رهبران جنبش سبز باعث شد تا این افراد که با خودخواهی تمام اقدامات شجاعانه این دو بزرگوار را در پی یک اختلاف نظر شخصی زیر سوال برده بودند سر جای‌شان بنشینند و ببینند که رفاقت مردم با این دو بزرگوار تا زمانی که از حق ملت دفاع می‌کنند و جنایت و ظلم را محکوم می‌کنند گسستنی نیست. و اکثریت قاطع مردم ایران این دو را برادر و یاور خود می‌دانند، چه آن‌هایی که هنوز هم امیدهایی به جمهوری اسلامی دارند و چه آن‌هایی که از این نوع حکومت قطع امید کرده‌اند.

جناب موسوی در مصاحبه‌شان با سایت کلمه مثل همیشه با جمله‌های کوتاه و عمیق خود نشان دادند که نه تنها یک قدم هم به عقب نگذاته‌اند بلکه به سرعت و شانه به شانه مردم مبارزه می‌کنند. آقای مهندس موسوی در این مصاحبه ضمن قدردانی از مردم به پاس مقاومت در برابر ستم باز هم مردم را رو به جلو فراخواندند: «در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم. امروز هم عوامل و ریشه هایی را که منجر به دیکتاتوری می شود می توان شناسایی کرد.مردم متوجه اند که با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بی رحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید.»

مهدی کروبی هم هر روز با صحبت‌ها و شجاعت‌های‌اش بر علیه ظلم و ستم می‌تازد و در اعماق قلب آزادی‌خواهان قرار دارد. خوب است که با حمایت از این‌چنین مهره‌هایی راه را برای اشخاص دیگری که قدرت دارند و زمینه پیوستن علنی به جنبش سبز را دارند را بچینیم و نشان دهیم که چه پشتوانه قدرتمندی برای ازادی‌خواهان هستیم.

رهبران جنبش سبز هم‌چنان در قلب سبزهای واقعی هستند و این پیوند را هیچ احدی نمی‌تواند خدشه دار کند. آن کسانی که تا اسم اسلام را می‌شنوند دادشان درمیآید گویا نمی‌دانند که هنوز هم اکثریت این مردم مسلمان هستند. زنده باد جنبش بزرگ سبز.