عماد باقی به 209

انتقال عمادالدين باقی به انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين
فراخوان «ائتلاف فعالان و گروه های مختلف جنبش زنان» عليه لايحه «حمايت از خانواده»


خبرهای بالا را خواندید، یا شاید هم قبلن خوانده بودید. به چند خبر دیگر هم که حتمن شنیده‌اید یک بار دیگر نگاهی بیاندازید:
لغو مجوز گروه مالزیایی- آمریکایی "دبو". به احتمال زیاد به خاطر این‌که آقایان فکر می‌کردند که ایشان همه مالزیایی هستند. یعنی از نظر ایشان مردم آمریکایی هم حق ندارند به دل مردم ایران بنشینند.

شلاق و زندان برای کارگران هم که دیگر چیزی شبیه به برخورد به بدحجابی شده. کارگر حق ندارد حقش را بخواهد؟ حقش را بگیرد؟ اصلن از حق حرف بزند؟ جواب خستگ‌ی‌های یک کارگر چیست؟ کارگری که شانه‌اش زیر بار، با هزار توهین و بی احترامی خسته می‌شود، حق‌اش چیست؟ این‌ها به کنار، کسانی که خ.د حقی نمی‌خواهند و برای حق دیگر هم‌نوعان‌شان مبارزه می‌کنند چه؟ هرچه هست این نیست: "4 ماه زندان و 15 ضربه شلاق برای سوسن رازانی و شیوا خیرآبادی، 91 روز زندان و 40 ضربه شلاق برای عبدالله خانی و 6 ماه زندان و 50 ضربه شلاق هم حکم سید غالب حسینی‌ست. برای چه؟ برای تجمعی برای روز جهانی کارگر.

بعد از یک‌سال معلوم شد روزنامه شرق با بی عدالتی قاضی هم‌راه بوده. مهدی رحمانیان از اتهام وارده‌ی دادگاه مطبوعات تبرئه شد. خجالت‌آور است که در مملکتی که از قوانین قرآن و خدا حرف می‌زند. این اتهام واهی و در عین حال صریح، یک‌سال طول بکشد تا خیالی و کینه‌توزانه بودن‌اش ثابت شود. آیا دیگر روزنامه‌ی شرقی وجود دارد تا بتوان مهدی رحمانی را به چیزی دل‌خوش کرد؟

این‌ها همه از یک چیز حاکی‌ست؛ مردم نباید آسوده باشند. اگر باشند که کسی بی‌سوادی از یادش نمی‌رود و مردم با سواد برای دولت بی‌سواد خطر دارند. اگر درد گرانی و زندانی سیاسی وجود نداشته باشد،‌ ممکن است کسی یه یاد بهداشت، این مظلوم‌ترین، این گران‌قیمت که از جان آدم‌ها گران‌تر است بیافتد.اگر همه چیز روبه‌راه باشد که دیگر مردم وقت‌شان را با گپ زدن در مورد مشکلات تلف نمی‌کنند و شاید به فکر کودکان خیابانی افتادند.



این همان عماد‌الدسن باقی است که برای آزادی زندانیان، نه فقط سیاسی، در به در دنبال سندی و وثیقه‌ای می‌گشت. تا یک خانواده یا حتی یک نفر را خوش‌حال کند.

خوش‌حال کردن هم جرم سیاسی‌ست؟



آزادباش

هیچ نظری موجود نیست: