آنان که عمری فعال حقوق بشر بوده‌اند، حالا نیاز به فعالیت بیرونی‌ها دارند



کوهیار گودرزی و مجید توکلی، افتخار همه‌ی دانش‌جویان ایران و جهان و هرکس که خواهان توقیف نقض حقوق بشرن هستند. این دو انسان مبارز در پی اقدامات وقیحانه زندان‌بانان دولت نهم دست به اعتصاب غذت زده بودند تا جایی که حال در بهداری زندان اوین هستند که البته مسئولان زندان اوین شهامت اعلام این خبر به خانواده‌های این دو دلاور را نداشته‌اند و این اخبار از زبان وستان‌شان به گوش خانواده‌های‌شان رسیده.

تجربه ثابت کرده که هروقت دولت غیر مردمی دست به اقداماتی این‌چنین زده و به قول معروف سعی کرده از یک جریان که برای‌اش خطرناک بوده جلوگیری کند این‌چنین شکست خورده. مثل ماجرای جعفر پناهی که تا ابد شرمی برای این دولت غیر مردمی باقی خواهد ماند. حالا نوبت به دو انسان که زنده‌گی خود را پای مبارزه برای خاک ایران و مردم ایران گذاشته‌اند و جز به دفاع از حقوق انسان، حقوق زن، حقوق کودک، حقوق دانش‌جو، حقوق مطبوعات و رسانه‌ها و حقوق افراد تهی‌دست نپرداخته‌اند رسیده تا ضربه‌ی دیگری بر پیکره‌ی بی‌روح این دولت غیر مردمی وارد کنند.

حالا که دو یار باوفای مردم ایران در حالی وخیم و تأسف‌بار به سر می‌برند شای هیچ سلاحی مثل قلم و کیبورد نتواند به یاری این دو دلاور بشتابد و تسلی خاطر خانواده‌های شریف‌شان باشد.



آزاد باشیم

بوي تاريخ به مشام مي‌رسد، بوي گند تركمن‌چاي!



همان‌طور كه همه مي‌دانستند و منتظر بودند آن لحظه‌اي كه بارها و بارها تكرار شده بود فرا رسيد و ميليون‌ها نفر در سراسر دنيا ديدند كه محمود احمدي‌نژاد با لب و دهان و دست و پا از روسيه خواست كه هواي دولت‌اش را داشته باشد. اگر محمود احمدي‌نژاد به جاي اين كه سعي در حذف تاريخ پادشاهان از كتاب‌هاي درسي داشته باشد چند بار با دقت سرگذتش حاكمان و دولت‌مرداني كه راه‌شان را ادامه مي‌دهد خوانده بود، حالا وضع بهتري داشت.

خوب درسي مي‌دهد سرگذشت فتحعلي شاه قاجار. او هم اولش خوب تاخت و قندهار را هم فتح كرد و با چند كشور قدرتمند هم طرح دوستي ظاهري چيد و اما همه‌ي آن‌ها كه ذره‌اي تاريخ خوانده باشند مي‌دانند كه ننگين‌ترين قرارداد تاريخ ايران را همين فتحعلي‌شاه قاجار امضا كرد و خاك ايران را به باد داد.

حالا محمود احمدي‌نژاد بايستد بالاي سكو و اين دشمن تاريخي مرم و خاك ايران را همسايه بخواند تا بعدها همه خواهند ديد كه با چه فضاحتي و چه دير و به چه ننگي به جمع صيدهاي روسيه خواهد پيوست. هرچند كه تا همين الان هم دولت‌مردان روسيه سود كمي از روي كار ماندن اين دولت نبرده‌اند.

البته اين بار خبري از اتفاقاتي نظير تركمن‌چاي نخواهد بود چون يك ملت قدرتمند و باشرف آماده كوتاه كردن هر بيگانه و هر وابسته به بيگانه‌اي هستند

حالا معلوم مي‌شود چه كسي جا زده است؛ راه‌پيمايي با مجوز يا بي‌مجوز



هوادارن خوش‌خيال دولت غير مردمي ماه‌ها است كه با در دست داشتن رسانه‌هاي عمومي و استفاده از آن‌ها به نفع جريان حاكم و قدرت‌طلب تبليغات گسترده‌اي مبني بر اين كرده‌اند مه جنبش سبز شكست خورد و روز به روز از جمعيت آن كاسته شد و هزاران هزار دروغ ديگر.

از طرف ديگر در اين چند وقته ترعيب و توهين  بر عليه ملت ايران از سئي نيروهاي به اصطلاح امنيتي نشان از اين دارد كه ترس و واهمه‌اي شديد و بحراني جريان متخلف را فرا گرفته؛ چرا كه همه مي‌دانند آن‌كس كه مي‌ترساند، خود از همه ترسوتر است. در آستانه 22 خرداد و سالگرد اتفاقات وحشت‌ناك و جنايات تاسف‌باري كه بر عليه مرم مظلوم ايران صورت گرفت و هم‌چنين گرامي‌‌داشت آغاز حركت بزرگ اكثريت ملت ايران به سمت و سوي دموكراسي حقيق و آزادي انديشه جنبش بزرگ سبز تصميم دار تا روز 22 خرداد راه‌پيمايي برگزار كند.

در ديداري كه دو ياور و يار محبوب و باوفاي ملت ايران، كساني كه تحت هر شرايطي حاضر به تسليم در برابر قدرت‌طلبان نشدند و بدون هيچ چشم‌داشت و بدون پرداخت باج و رشوه به ملت، در كنار ملت ماندند، با هم داشتند باز هم بحث راه‌پيمايي با مجوز در روز 22 خرداد مطرح شد و اين يعني جنبش سبز هنوز هم پاي ارمان‌هاي خود نشسته از كوچك ترين خواسته‌ها تا بزرگ‌ترين روياها!

اما اين تاكتيك بسيار هوشمندانه كه جناب آقاي ميرحسين موسوي و حجت‌الاسلام والمسلمين شيخ مهدي كروبي در پيش گرفته‌اند در هر صورت ضربه‌ي سختي به پيكره‌ي اقتارگرايان خواهد زد. اگر مجوز داده شود كه همه مي‌دانند باز هم مثل هميشه ايران سبز خواهد شد و ذره‌يي از خاك پاك ايران خالي از ايرانيان دلير نخواهد ماند. اگر هم مجوز داده نشود كه چند اتفاق مهم ديگر خواهد افتاد:

نخست اين كه آبروي نداشته قدرت‌طلبان به با خواهد رفت چرا كه اين اقدام يعني ما هنوز هم بعد از اين همه زنداني كردن، اعدام كردن، بگير و ببند و تحت فشار گذاشتن مردم و پرچم‌داران جنبش سبز، از مجوز دادن براي يك راه‌پيمايي مسالمت‌آميز هراس داريم. دوم اين كه در صورت ندادن مجوز مثل هميشه مردم بدون توجه به تهديدها به خيابان خواهند آمد و ماموران امنيتي مجبور به دست درازي و ضرب و شتم مردم خواهند شد كه اين خود يك لكه‌ي سياه ديگر بر پيكره زورگويان است. و سوم اين كه در صورت ندادن مجوز دولت برآمده از تقلب كه خود را بيست و چهار ميليوني مي‌داند مورد تمسخر تمام دنيا خواهد شد.



آزاد باشيم

کلاس درس فرزاد کمانگر تمام شد؛ حالا وقت درس پس دادن است



انگار که روزی خودم شاگردش بوده‌ام. مرگ چند تن از معلمان خودم را که در محله خودمان زنده‌گی می‌کردند را از نزدیک دیده‌ام و حتا در مراسم ختم‌شان هم شرکت کرده‌ام. برای هیچ‌کدام این اندازه ناراحت نبوده‌ام. انگار که روزی خودم سر کلاس درسش نشسته باشم و یک سیلی آبدار و شیرین هم از دستان مهربان‌اش خورده باشم.


آقا معلم رفت و اما هنوز می‌آموزد. راستی ما کجای کلاس فرزاد کمانگر نشسته‌ایم؟ آن ردیف‌های جلو و میان شاگرد زرنگ‌ها یا آن ته جزو شاگرد تنبل‌ها؟! یا اصلن شاید ما را در این کلاس راه ندهند. راستی چه شرایطی برای آموختن در چنین مکتبی لازم است؟ فقط داشتن روحیه و فکر ازادی‌خواهانه کافی است؟ حمل کردان نام انسان با خود کفی است؟ شرکت در چند تظاهرات میلیونی بسنده می‌کند؟

آقا معلم به ما آموخت که اشتباه می‌کنیم هر موجود دو دست و دو پایی را که عقل‌اش وی را از حیوانات متمایز می‌کند انسان نیست! آقا معلم به ما آموخت که آن ضرب‌المثل که می‌گوید: "سر بی‌گناه تا پای دار می‌رود، بالای دار نه" حرف مزخرفی بیش نیست؛ که سر بی‌گناهان زیادی بالای دار رفت.

اما حالا وقت نشتن و گریه و زاری نیست. حالا وقت درس پس دادن و قدردانی کردن است. چه هدیه و قدردانی برای یک معلم بالاتر از این است که شاگردان‌اش درسی را که او با زحمت به آن‌ها آموخته درست و خوب پس بدهند. فرزاد کمانگر یا داد که انسان خوب چه‌طور می‌آید، چه‌طور می‌ماند و چه‌طور می‌رود.

*************************************************

زنده باد مهندس عزیز میرحسین موسوی که مرحمی بر دل‌های غمگین مردم گذاشت.

متن بیانیه مهندس میرحسین موسوی به‌ مناسبت اعدام پنج انسان کرد

اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است.
وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت. چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی میگذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟



آزاد باشیم

معلم صبر و استقامت، فرزاد کمانگر، شهید شد



فرزاد کمانگر، همان معلم خوش‌چهره و دلاور کرد که شنیدن اسم‌اش به هر آزادی‌خواهی دل‌گرمی می‌داد، همان معلم درس اخلاق و پایداری...اعدام شد.

خبرگزاری فاسد و مزدور فارس درحالی این خبر را با خوش‌حالی درج کرد و این ننگ را جزو افتخارات اربابان‌اش دانست که ایران سبز ما و بسیاری از آزادی‌خواهان دنیا در شوک این واقعه‌ی تلخ و بسیار ناگوار هستند.

شهید فرزاد کمانگر یکی از اسوه‌های صبر و استقامت و تا ابد معلم هر آزادی‌خواهی باقی خواهد ماند. او به همه یاد داد که می‌توان بی‌گناه بود و برای اثبات بی‌گناهی تن به خفت و خواری نداد. از او یاد گرفتیم که می‌توان آموخت! حتا در چهار دیواری تاریک و تنگ انفرادی. از فرزاد کمانگر آموختیم که معلم، کارش فقط یاد دادن خواندن و نوشتن نیست...

دستم بیش‌تر از این توان نوشتن ندارد



آزاد باشیم