دیدن دست مردم و حوس خوردن نان گندم!


حاج آقا دانشمند: عرق خور هم عرق خورای اروپایی!

جمله‌ی بالا از زبان چه کسی
می‌تواند باشد به جز یک پیرمرد زمان شاهی که هنوز با شوق و ذوق از خاطرا دوره‌ی پهلوی سخن می‌گوید؟ اما ایشان یک روحانی‌ست که به خانه‌ی خدا هم رفته.
از قدیم "حاجی‌"ها حرمتی داشتند. در محله‌ها حتی اگر یک به قول معروف "قدیمی‌ی محل" مکه هم نرفته بود از روی احترام حاجی خطابش می‌کردند. اما دلقک‌هایی هستند که معنی این کلمه‌ی مقدس مسلمانان را در همان "شخصی که به حج رفته" خلاصه می‌کند. تا جایی که حالا به هرکس بگویی حاجی، می‌گوید: "حاجی باباته"!
شاید بند بالا خیلی بد و ضعی
ف نوشته شده باشد. ولی این بهانه بود. بهانه‌ای برای به رخ کشیدن مسخره‌گی بی حد و حصر در دین، سیاست، اجتماع، خانواده و هر مبدا و اساسی که در ایران، در گروه مسائل مهم تلقی می‌شود.
روحانیون که کم‌کم برخی به مانند م
جریان برنامه کودک، و برخی به شکل معرکه بگیران چاله میدان دین تبلیغ می‌کنند. فقط عده‌ی اندکی روحانی باقی مانده، تا جایی که برای روحانی شدن تبلیغ بازرگانی پخش می‌شود!
مردان سیاست که دلقک‌های روز شده‌اند و مایه‌ی اصلی اس‌ام‌اس و جوک و کرکر خنده‌ی مردم. انقدر مردم و کشور را به مسخره گرفته‌اند که دیگر کم‌تر در بحث‌های مرد
م، ازقبیل کارشناسان تاکسی‌رانی! و سایر گروه‌ها، بحت‌ةا بیش‌تر در مورد آینده است و گذشته. و این یعنی قطع امید. نا امیدی از دولت و مردم. نا امیدی‌ی مردم از مردم.
خانواده‌ها هم که به حق از صبح تا شب به فکر جوانان‌شان هستند که دم به تله‌ی این ها ندهند. این‌ها می‌کشند، رحم ندارند، زندانی می‌کنند و از این جور حرف‌ةا.

خبر:


استادان دانشگاه، هنرمندان، چهره های متفاوت سياسی و اج
تماعی در ائتلاف عليه لايحه خانواده، کانون زنان ايران
دومين نوجوان اصفهاني در آستانه اعدام، روز
بازداشت ۳۰ تن از معترضين به قتل ناموسی در مريوان، مجموعه فعالان حقوق بشر
احمدی نژاد و "خبری که حذف شد

اهل قلم:







خورخه لوئیس بورخس (
Jorge Luis Borges)ـــــ(1899-1960)

ز کودکی تحت پرورش محیط خانه از علاقه‌مندان جدی ادبیات شد. سال‌ها بعد به عنوان استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه بوئنوس‌آیرس منصوب شد. قبل از آن رئیس کتابخانه ملی آرژانتین هم بود. وی هیچ گاه به گونه ادبی رمان علاقه‌ای نداشت. داستان کوتاه‌های وی انقلابی در فرم داستان کوتاه کلاسیک ایجاد کرد. بعدها منتقدین از وی به عنوان نویسنده پست مدرن نام بردند.

با اینکه بارها نامزد جایزه نوبل ادبیات شد اما هیچگاه آن را دریافت نکرد.


کتب موجود:




انتشارات نیلا



انتشارات نیلوف



انتشارات کتاب زمان



انتشارات باغ نو

آزادباش

به نام کدام پدر؟


یکم- در المپیک، تا امروز، کاروان ورزشی ایران تنها و تنها یک مدال برنز به‌دست آورده تا هم‌چنان آوای ورزش‌کاران دلاوران به گوش‌ها نرسد. علی‌آبادی‌، یک ناپدری خوب هم نبود و نیست، چه برسد به پدر ورزش. کسی که از راه نرسیده خود را پدر ورزش بنامد و این بزرگ‌ترین دل‌خوشی یک ملت را به نام خودش جعل سند کند، تنها به قصد ویرانی این خشت گلی که سال‌ها بود قصد فرو ریختن داشت را دارد.
عیب این‌جاست که هیچ‌کس از روی دل کار نمی‌کند. همه می‌خواهند یا پدر باشند و یا مادر و یا برادر. جالب‌ترین و اسف‌ناک‌ترین زمان، آن زمانی‌ست که گروهی با این همه سرشکسته‌گی، شانس خود را با کنار کشیدن ورزش‌کارش از مسابقه در کنار یک اسرائیلی کم‌رنگ‌تر می‌کند. اقدامی که نه‌تنها حق ورزشکار ایرانی که ماه‌ها یا سال‌ها جان خود را مایه کرده را می‌کشد، بلکه بی احترامی به انسانی‌ست که در جنگ کشورش، شاید هیچ‌گونه دخالتی نداشته باشد. این حق یک انسان است که با او مانند همه‌ی انسان‌ها برخورد شود.
دوم- گلشیفته‌ی فراهانی حق بیرون رفتن از ایران را ندارد، چون به بازی در کنار "لئوناردو دی‌کاپریو" دعوت شده. این به معنای حسادت مطلق به یک زن، از جانب یک مرد یا شاید یک زن دیگر است. کسی که این حکم را صادر کرده، شاید خواب در صد متری دیکاپریو بودن را هم ندیده باشد، اما از این که یک هم‌وطن تا حدی مرزهای محدود سینمای ایران را شکسته غم‌اش می‌گیرد. گناه این زن چیست که به دلیل نداشتن سلیقه‌های غیر معقول و کینه‌توزانه‌ باید در این قفس عقاید دموده اسیر شود؟






فرهاد حاجی میرزایی ار فعالان دفاع از حقوق کودکان سنندج که در جریان بازداشتهای وسیع پس از برگزاری مراسم 13 آذر (روز دانشجو) بازداشت شده بود ، همچنان بعد از گذشت 6 ماه در بند عمومی 122 بازداشتگاه 209 وابسته به وزارت اطلاعات بازداشت است


اهل قلم:







ادگارآلِن پو ( Edgar Allen Poe ) ــــ (1809-1849)


نویسنده داستان‌های کوتاه، شاعر، نقاد و ویراستار آمریکایی است که عمده شهرتش به خاطر توسعه‌بخشیدن به سبک‌های ادبی ژانر وحشت و فانتزی می‌باشد. فضای ترسناک و درون‌مایهٔ گوتیک حاکم بر آثار او، در ادبیات داستانی آمریکا بی‌همتایند. پو از پیشروان داستان‌های پلیسی مدرن محسوب میشود و بسیاری از آثار او شهرت جهانی دارند.

دگار آلن پو، گذشته از داستان‌نویسی، منتقد ادبی توانا وهوشمندی نیز بود و با دیدی نقادانه به ادبیات و نوشته‌های ادبی می‌نگریست. پس از مرگ همسرش در اثر بیماری سل در سال ۱۸۴۷ میلادی بیش از پیش به نابسامانی‌های بدنی و روانی دچار شد و به باده‌نوشی افتاد، اگرچه باز هم دراین دوره نوشته‌هایی از خود به جا گذاشت. او سرانجام در 1849 هنگامی که تندرستی روانی خود را از دست داده بود، درگذشت.

دگار آلن پو تأثیر چشمگیری بر ادبیات پس از خود گذاشت و از بنیانگذاران داستان کوتاه به مثابه یک فرم ادبی و همین طور از بنیانگذاران ژانرهای پلیسی، علمی‌تخیلی و وحشت شمرده می‌شود. نویسندگان و شاعرانی نظیر والت ویتمن، ویلیام فاکنر، هرمان ملویلری بردبری، و در فرانسه شارل بودلر، شاعر بزرگ فرانسوی که آثار او را به فرانسه ترجمه کرد و استفان مالارمه، و همین طور اسکار وایلد، آلدوس هاکسلی، فئودور داستایوسکی، خورخه لوئیس بورخس و توماس مان از او تأثیر گرفته‌اند.


داستان‌ها:

  • سوسک طلایی
  • گربه سیاه
  • داستان‌های شگفت‌انگیز
  • قلب رازگو
  • زنده به گور
  • برنیس
  • صندوق آمونتیلادو
  • زوال خاندان آشر
  • قورباغه
  • لیژیا
  • مرد توده
  • نقاب مرگ سرخ
  • قتل در خیابان مورگ
  • مغاک و آونگ
  • شب هزار و دوم شهرزاد


سروده‌ها:


  • آنابل لی
  • زنگ‌ها
  • شهری در دریا
  • الدورادو
  • قصر جن زده
  • لنور
  • کلاغ
  • اولالوم
کتاب‌های حاضر:






انتشارات شهر خورشید








انتشارات ماه‌ریز









انتشارات نیلوفرانه









انتشارات مثبت





آزادباش








عماد باقی به 209

انتقال عمادالدين باقی به انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين
فراخوان «ائتلاف فعالان و گروه های مختلف جنبش زنان» عليه لايحه «حمايت از خانواده»


خبرهای بالا را خواندید، یا شاید هم قبلن خوانده بودید. به چند خبر دیگر هم که حتمن شنیده‌اید یک بار دیگر نگاهی بیاندازید:
لغو مجوز گروه مالزیایی- آمریکایی "دبو". به احتمال زیاد به خاطر این‌که آقایان فکر می‌کردند که ایشان همه مالزیایی هستند. یعنی از نظر ایشان مردم آمریکایی هم حق ندارند به دل مردم ایران بنشینند.

شلاق و زندان برای کارگران هم که دیگر چیزی شبیه به برخورد به بدحجابی شده. کارگر حق ندارد حقش را بخواهد؟ حقش را بگیرد؟ اصلن از حق حرف بزند؟ جواب خستگ‌ی‌های یک کارگر چیست؟ کارگری که شانه‌اش زیر بار، با هزار توهین و بی احترامی خسته می‌شود، حق‌اش چیست؟ این‌ها به کنار، کسانی که خ.د حقی نمی‌خواهند و برای حق دیگر هم‌نوعان‌شان مبارزه می‌کنند چه؟ هرچه هست این نیست: "4 ماه زندان و 15 ضربه شلاق برای سوسن رازانی و شیوا خیرآبادی، 91 روز زندان و 40 ضربه شلاق برای عبدالله خانی و 6 ماه زندان و 50 ضربه شلاق هم حکم سید غالب حسینی‌ست. برای چه؟ برای تجمعی برای روز جهانی کارگر.

بعد از یک‌سال معلوم شد روزنامه شرق با بی عدالتی قاضی هم‌راه بوده. مهدی رحمانیان از اتهام وارده‌ی دادگاه مطبوعات تبرئه شد. خجالت‌آور است که در مملکتی که از قوانین قرآن و خدا حرف می‌زند. این اتهام واهی و در عین حال صریح، یک‌سال طول بکشد تا خیالی و کینه‌توزانه بودن‌اش ثابت شود. آیا دیگر روزنامه‌ی شرقی وجود دارد تا بتوان مهدی رحمانی را به چیزی دل‌خوش کرد؟

این‌ها همه از یک چیز حاکی‌ست؛ مردم نباید آسوده باشند. اگر باشند که کسی بی‌سوادی از یادش نمی‌رود و مردم با سواد برای دولت بی‌سواد خطر دارند. اگر درد گرانی و زندانی سیاسی وجود نداشته باشد،‌ ممکن است کسی یه یاد بهداشت، این مظلوم‌ترین، این گران‌قیمت که از جان آدم‌ها گران‌تر است بیافتد.اگر همه چیز روبه‌راه باشد که دیگر مردم وقت‌شان را با گپ زدن در مورد مشکلات تلف نمی‌کنند و شاید به فکر کودکان خیابانی افتادند.



این همان عماد‌الدسن باقی است که برای آزادی زندانیان، نه فقط سیاسی، در به در دنبال سندی و وثیقه‌ای می‌گشت. تا یک خانواده یا حتی یک نفر را خوش‌حال کند.

خوش‌حال کردن هم جرم سیاسی‌ست؟



آزادباش

این نقض بدون مرز


مسعود کرم‌پور بازداشت شد

جزيياتی از بازداشت و سابقه فعاليت مسعود کردپور روزنامه نگار در کردستان



مسعود کردپور روزنامه نگار سرشناس کرد و دبير آموزش و پرورش در کردستان روز گذشته همزمان با روز خبرنگار از سوی نيروهای امنيتی در منزل خود در بوکان بازداشت و روانه زندان گرديد.

نیست و نیست و نیست. رابطه‌ای نیست. میان روزنامه‌نگار و زندان، معلم و زندان و خبرنگار و زندان. هرکس فریاد بزند ایران من! وطن من! آزادباش! سر از زندان به در می اورد به جرم این که امنیت یک ملت مورد قدم قرار گرفته. این امنیتی که با یک مقاله و یک فریاد این چنین می لرزد، کدام احمقی امنیت نامیده؟ مگر امنیت یکان یکان انسان های یک کشور امنیت ملی نیست؟ پس امنیت فکری کجاست؟ می دانم که سوالم را خود باید جوابی بیابم.

مراقبت از فکر و اندیشه ی یک ملت، امنیت ملی‌ست. نه محافظت از تزریق اندیشه به مغزهای پوچ. خدایا! دنیا را از دست این خود‌خواهان برهان! کسانی که آزادی را ترویج عقب‌مانده‌گی و بازگشت به ماقبل تاریخ و دوران ساسانیان و سامانیان می‌دانند. اما یادشان رفته که آنان هم بعد از هفتصد سال و 400 سال و حتا هزار سال درماندند و ظلم‌شان ته کشید.

مسعود کرم‌پور بازداشت شد

جزيياتی از بازداشت و سابقه فعاليت مسعود کردپور روزنامه نگار در کردستان



آزادباش

پی نوشت: مهدی خدایی و سلمان سیما آزادشدند.


خوب یا بد؟ قصه این است

یک سال به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده. اما برخی از عوامل دولت نهم و برخی هم که از عوامل دائمی و پایه ای! نظام حساب می شوند موضع خود را برای ضربه زدن به رقبا گرفته اند. خاتمی به این علت که در سفرهای خارجی اش بر خلاف قوانین و عرف کشور عمل کرده و روابط ایران را با دنیا بهبود داده و کروبی به خاطر این که سن‌اش زیاد است و قالیباف به خاطر ... تاجایی که در روزنامه‌های دست پایینی مانند کیهان مطالبی در مورد خاتمی نوشته می‌شود که باعث شرم مطبوعات و رسانه‌های جمعی‌ست که چنین مطالبی که به طور علنی ترس یک نظام را از یک شخص بیان می‌کند.

مگر خاتمی چه کار کرده که از او می‌ترسید؟ تمام حرف‌های شیرینی که خاتمی زد با یک حکم از یک مقام بالاتر تمام می‌شد. همین سید محمد خاتمی نبود که دانش‌جویان معترضی که در 18 تیر فریاد می‌زدند و به جز حق هیچ نمی‌خواستند، ارازل خواند؟ خاتمی نبود که استعفا نداد و خواسته یا ناخواسته از کشتار و زندانی شدن دانشجویان حمایت کرد؟

محبوب روزهای قبل حالا همه را در ابهام گذاشته. هیچ‌کس نمی‌داند هنوز هم خاتمی را به مانند گذشته دوست دارد یا نه!

اما واقعیت چیز دیگری می‌گوید. خاتمی خوب است. در قیاس با احمدی نژاد خاتمی خیلی هم خوب است. 8 سال زنده‌گی با خاتمی خیلی بهتر از این 3 سال بود. خاتمی داناتر بود و هست. شاید اگر خاتمی اعتماد به نفس و و البته جلوی مردم ایستادن را مثل احمدی نژاد بلد بود حالا مردم از اصلاحات دل‌سرد نبودند.



آزادباش

این‌ها دیگر که هستند؟

فن‌آوری هسته‌ای می‌تواند کشوری را از این حال به حالی دیگر بدل کند. مردمی را از فقر نجات دهد و کشوری را به ابرقدرتی تبدیل کند. می‌تواند سبب شود پدری بچه‌اش را و مادری خودش را نفروشد. کودک‌ها، مثل کودک‌های ایرانی که بار می‌برند و سیگار می‌فروشند یا کودکی در آفریقا که از زور گرسنه‌گی کمر و شکمش یکی شده، کودک بمانند و از کودکی لذت ببرند. دزدی را ریشه کن کند و وضع مالی مردم را بهبود ببخشدو انرژی و سوخت را از نظر کیفی بالا ببرد و از لحاظ قیمت پایین بیاورد. منتقدان یک دولت را، حد اقل برای چند موضوع، ساکت کند و از آتش تند انتقادشان بکاهد. می‌توان به فنآوری هسته‌ای دل خوش کرد که دیگر مدرسه‌ها روی سر بچه‌ها خراب نشوند، بچه‌های بی سرپرست بیش‌تری به فرزندی قبول شوند.بی سوادی ریشه کن شود. آب سهمیه بندی نشود، هیچ‌کس درگرمای تابستان از خنک بودن خانه‌اش محروم نشود.

اکنون که این همه نعمت و هدایا در دل این علم وجود دارد و کشور ما هم به هر نحوی که شده به این فن آوری دست یافته، چرا هیچ کدام از این‌ها در ایران وجود ندارد؟ مگر هر کشوری که فن آوری هسته‌ای دارد برق ندارد، بنزین ندارد و مردم‌اش آسایش روانی ندارند؟ مگر امکان دارد که این علم بزرگ در کشوری وجود داشته باشد و آمار بی سوادی مردم‌اش سر به آسمان بکشد؟ این‌ها دیگر کی هستند؟

قرار بر این بود که پول نفت سر سفره‌ها بیاید، اما حالا نان هم سر سفره‌ها نیست. اداره‌ی پست برگه‌ای را می‌فروشد که برای جمع‌ آوری وضعیت مالی مردم است. آماری که سال‌هاست از طریق نهادهای خارجی اعلام می‌شود و همه هم می‌دانند را بعد از سی سال دولت ایران می‌خواهد بداند.





آزادباش