زاغه نشینان را بشناس!

می گویند کودکان غزه مظلومند. من هم همین را می گویم. می گویند مردمان آفریقا گرسنه اند. اندوهشان قلبم را به درد می آورد. می گویند عراقی ها را تار و مار می کنند. لعنت به باعث و بنی این جنگ می فرستم. می گویند دنیا باید در صلح کامل باشد. می گویند جنگ ها باید تمام شود. با همه ی وجود دعا می کنم. می گویند...
حالا من می گویم.


کودکان عزه را بیگانه می کشد. مردم غزه را بیگانه می کشد. آنان که در کوچه و خیابن های تنگ و طولانی تهران از بدبختی و فقر، مردنی نه چندان شبیه مردن انسان دارند را که می کشد؟


این همه گرسنه که جلوی درب غذا خوری ها صف کشیده اند تا از ته مانده ی غذای هر ک و ناکس بخورند، که منشا بسیاری از بیماری ها و ازدیاد آن هاست، آیا در فلاکت چیزی کم تر از آن انسان آفریقایی دارند؟ و چه گونه است که دیگری آن قدر دارد که معنای گرسنه گی را هم نمی داند؟


عراقی خانواده اش می میرند. می داند که دیگر بر نمی گردند. پس تکلیف آن پدر و مادر ایرانی که چندین ماه یا حتا چند سال حتی از زنده بودن فرزندشان خاط جمع نیستندچیست؟ آن که فرزندش را با خون دل یه جایی رسانده و از او یک انسان حق بین و حق گو ساخته، اما به نا حق فرزندش در کنج زندان است چه کند؟ کسی که فرزند سالم اش را به هزار بیماری روحی و جسمی تحویل می گیرد چه کند؟


چراغی که به خانه رواست به مسجد بردنش حرام تر از گوشت سگ است!




اهل قلم


برگ علوی









بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ (دوم فوریه ۱۹۰۴) در تهران متولد شد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نمایندهٔ نخستین دوره مجلس شورای ملی بود. مادر وی نوهٔ آیت‌الله طباطبایی بود. سید ابوالحسن علوی و همسرش خدیجه قمر السادات که از طرفداران مشروطیت بودند دارای شش فرزند، سه دختر و سه پسر بودند که مجتبی بزرگ فرزند سوم آنان بود. ابوالحسن علوی از اعضای حزب دموکرات ایران بود که این حزب به گواه تاریخ از بدو تشکیل در آغاز مشروطه با نفوذ بیگانگان یعنی انگلیس و روس که در آن زمان چشم طمع به ایران دوخته بودند، مقابله می‌کرد. او به عنوان بازرگان با آلمان معاملات تجاری داشت و در هنگام جنگ جهانی اول در این کشور اقامت داشته و پس از اتمام جنگ نیز اینجا ماند.

بزرگ علوی به همراه برادرش مرتضی علوی در سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۰-۱۲۸۹ شمسی) جهت تحصیل روانهٔ آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف از جمله شهری که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند. او در دوران اقامت در آلمان چند اثر ادبی آلمانی را به فارسی برگرداند .در سال ۱۹۲۷ (۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ شمسی) پدر وی با یک شکست بزرگ تجاری تاب نیاورده و خودکشی کرد. یک سال پس از این اتفاق علوی از دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد و به ایران بازگشت.

در آن زمان یک بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در آلمان به وی تعلق می‌گرفت اما با این وجود علاقه‌ای نشان نداد و در شیراز به عنوان معلم در خدمت معارف قرار گرفت. در این شهر بود که او نخستین کار ادبی را با ترجمه قطعه‌ای از آثار شیلر تحت عنوان «دوشیزه اورلئان» آغاز کرد. علوی در آن سالیان قرار ماندن در یک جا نداشت و در شهرهای گوناگونی در شمال در رفت و آمد بود که گاهی هم برای مدتی به تهران می‌آمد. این سرگردانی‌ها و ناآرامی‌ها با استخدام برای معلمی در هنرستان صنعتی تهران پایان یافت، او در سال ۱۹۳۱ (۱۰-۱۳۰۹) کار در هنرستان را آغاز کرد و در همین دوران به گروهی از روشنفکران سوسیالیست به رهبری تقی ارانی پیوست سرانجام او در سال ۱۹۳۷ (۱۶-۱۳۱۵) به همراه ۵۲ تن دیگر بازداشت شد و به زندان افتاد. هنگام تحمل حبس او کتاب «پنجاه و سه نفر» را نگاشت که درباره اعضای گروه سوسیالیست و تحمل سختیهای آنان در زندان بود. او همچنین مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با نام «ورق‌پاره‌های زندان» را در این مدت نوشت.

پس از جنگ جهانی دوم، علوی به کمونیسم اتحاد شوروی گرایش پیدا کرد و از یکی از جمهوری‌های این کشور، ازبکستان دیدار نمود و کتابی با عنوان «ازبک‌ها» را به رشته تحریر درآورد. او همچنین یکی از بنیانگذاران حزب توده ایران بود و در کنار تقی ارانی و ایرج اسکندری، نخستين دوره مجله دنیا را منتشر می‌‌کرد. در تهيه و انتشار مجله دنيا، از همان آغاز، ایرج اسکندری با نام مستعار "جمشيد" و بزرگ علوی با نام مستعار "فريدون ناخدا" شرکت فعال داشتند.




کتاب های موجود:




4-موریانه
5-تاریخ و تحول ادبیات جدید ایران
6-حماسه ملی ایران

7-پنجاه و سه نفر
8-فرهنگ فراگیر فارسی - آلمانی
9-تاریخ ادبیات معاصر ایران: تاریخ و تحول ادبیات معاصر فارسی نظم و نثر
10-گذشت زمانه
11-خاکستر هستی
12-فرهنگ کامل فارسی - آلمانی
13-چمدان
14-میرزا
15-سالاری ها


منبع: آدینه بوک




آزادباش

هیچ نظری موجود نیست: