نان، خون و غمی دوباره و همیشه‌گی

ای شکنجه‌گر! آیا این یک لقمه نان و خونی که سر سفره‌ات می‌گذاری این‌قدر لذیذ است؟ آیا این همه که بر سر و صورت و او کوبیدی خسته‌گی‌ی همه‌ی زنده‌گی‌ی فلاکت‌بارت را از تن‌ات برد؟ آیا این همه داغی که روی دل مادر و پدرش گذاشتی سردی‌ی زنده‌گی‌ی بی‌روح‌ات را جبران کرد؟ بزن. بکش. ولی بدان که هرکسی لیاقت ندارد این‌طور بمیرد. تو این‌طور نخواهی مرد. تو زیر شکنجه نخواهی مرد، مگر به شکنجه‌ی دوستان خودت. زیر شکنجه‌ی ظالم مردن از صد سال زیر سایه‌ی ظالن بودن بهتر است.

بیش از این توان نوشتن ندارم. باز هم غمی بزرگ و همیشه‌گی.


هرگز از مرگ نهراسيده ام،
اگرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود.
هراس من – باري- همه از مردن در سرزميني ست،
كه مزد گور كن،
از بهاي آزادي آدمي
افزون باشد.


**
جستن،
يافتن،
و آن گاه،
به اختيار بر گزيدن،
و از خويشتن خويش،
بارويي پي افكندن-

اگر مرگ را از اين همه ارزشي بيش تر باشد،
حاشا حاشا كه هرگز از مرگ هراسيده باشم.


روز آنلاین - جنبش اعتراضی مردم ایران در ابتدای تابستان سال 1388 دومین شهید خود را یافت جوانی نوزده ساله در حالی که مادرش در پشت در زندان اوین زاری می کرد و از وی خبری می خواست کشته شد. در اخباری که در این باره به سرعت در دنیای مجازی به چرخش افتاد نوشته شده که او زیر شکنچه کشته شده است.
خبر مرگ سهراب اعرابی ظهر دیروز به گوش مادرش رسید و وی که قبلا فیلمی از سرگردانیش در یوتیوب گذاشته شده بود با ناباوری با این خبر روبرو شد. خبرنگارانی که هنوز دستگیر نشده و آزادند به سرعت در صدد برآمدند که خبر را به گوش عالم برسانند. ساعتی بعد از جمله حماسه هائی که در اینترنت به نام سهراب منعکس شده یکی هم شعری بود از زبان ندا آق سلطان که به سهراب می گفت خوش آمدی.
سهراب اعرابي 19 سال و هم در فعالیت های انتخاباتی این دوره فعال بود و هم در تظاهرات اعتراضی 25 خرداد فعال بود. وی که سال آخر دبيرستان را می گذراند و براي امتحان كنكور آماده می شد از روز سی ام خرداد دستگیر شد و به مكان نامعلومي انتقال یافت.
بعد از پيگيريهاي پي در پي سه روز بعد خانواده بخصوص مادرش متوجه مي شوند كه وي در زندان اوين است. مادر اين جوان در روز سه شنبه 16 تير با گذاشتن كفالت در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظر آزادي فرزند ش بود. با وجود اين كه اين مي دانست كه فرزندش در زندان اوين است ولي خيلي نگران بود و مي گفت مي ترسم بچه ام را بكشند. اين مادر عكسي از فرزندش تهيه كرده بود و به هر زنداني كه آزاد مي شد عكس عزيزش را نشان مي داد و از آنها مي پرسيد كه آيا او را مي شناسند و يا در زندان ديده اند؟ او مي گفت به هر كجا و هر كسي مراجعه مي كنم جواب نمي دهند و ميگويند صبر كن آزاد مي شود. اين مادر كارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اينكه يك دفعه از طرف قاضي مر تضوي خبر آمد كه سهراب اعرابي در زندان درگذشته است، خانواده اش را خبر كنيد تا جنازه فرزندشان را تحويل بگيرند.
دوستان و آشنایان سهراب اعرابی در نامه ای قاضی سعید مرتضوی را قاتل سهراب معرفی کرده و از مردم خواسته اند که فردا بعد از تحویل جنازه او در مراسم تشییع جنازه اش شرکت کنند و نشان دهند که خون او به هدر نرفته است.

بالاترین - ویدیو مادر سهراب اعرابی مقابل زندان اوین ۱۶ تیر


آزاد باشیم



هیچ نظری موجود نیست: