ویرانه ی سیستان ویرانه تر شد



خبر کوتاه و بسیار شوکه کننده است؛ زلزله 7.8  ریشتری سراوان در سیستان  بلوچستان را لرزاند. در این دو دهه اخیر شهرهای زیادی در ایران لرزیدند و دل مان را به درد آوردند. بم که لرزید، هموطنان زیادی را از دست دادیم و ارگ بم فرو ریخت که حسرت دیدن اش برای همیشه روی دل خیلی ها ماند! تبریز لرزید و دیدن کودکان در سرمای وحشتناک اش دل ها را می لرزاند. حدود یک هفته بود که بوشهر لرزید و باز هم  بسیاری از هموطنان مان داغدار شدند تا امروز...

خبر زمین لرزه در سیستان و بلوچستان جدا از شوکه شدن و جلوی چشم آمدن خرابه ها و ویرانه و مردم آواره برای ام یک پرسش به وجود آورد؛ مگر آبادی هم آن طرف ها وجود داشت که بخواهد ویران شود؟ تا به حال آن طرف ها نرفته ام ولی فیلم ها و عکس هایی که دیده ام و سخن هایی که از زبان اهالی اش شنیده ام در ذهن ام به جز منطقه ای محروم از هر نظر چیز دیگری در ذهن ام نقش نمی بندد.

مردمانی خونگرم و بسیار خوشمرام در گوشه ای از خاک ایران زندگی می کنند که دیدن قاچاق، تیراندازی، خونریزی و جرم هایی که ما از شنیدن شان هم می ترسیم برای شان یک رویداد ساده است؛ بس که دیده اند و دوقدمی شان اتفاق افتاده! مردمی که به اندازی هیچ قومی از محرومیت های سیاسی، اجتماعی، رفاهی و تحصیلی رج نمی برند. مردمی که کم دیده می شوند شاید هم دیده نمی شوند!

حالا بسیاری از این مردم زیر آوارهایی که زیرشان زندگی می کردند خاک شده اند. چه بچه هایی که از دنیا رفتند و بزرگ ترین تفریح شان خاک بازی بود و ندیدند و نچشیدند طعم چیزهایی را که حق شان بود و حالا آرام زیر خروارها خاک خوابیده اند.

البته اخبار اولیه نشان از خسارت کمیی دارد که امیدوارم راست باشد!

برای تمامی هموطنان ام در استان سیستان و بلوچستان آرزوی شکیبایی و سلامتی دارم

هیچ نظری موجود نیست: