یک سوژه‌ی خوب دیگر


زود باشید. رایانه‌های‌تان را روشن کنید. کانکشن‌ها را باز کنید و به دنیای اینترنت وارد شوید. مرورگرتان را به سمت یکی از سایت‌هایی که امکانات وبلاگ‌نویسی را در اختیار کاربران قرار می‌دهند هدایت کنید. دوباره تعداد نظرهای بلاگ‌تان بیش‌تر می‌شود. باز هم می‌توانید چند روزی به خود ببالید که در یک کار بشردوستانه شرکت کرده‌اید. مثل من. دوباره بهانه‌یی برای چند کامنت، آن هم از نوع به روزش، پیدا شده. 


بشتابید. خبر داغ است. از دست‌اش ندهید. دوباره می‌توانید به خودتان افتخار کنید. مثل من. این دفعه قضیه سوزناک‌تر از دفعه‌ی پیش است. این بار پای یک دختر در میان است. پای دلارای جوان. دلارایی که در همان 17 ساله‌گی اعدام شد. امروز و دیروز دروغ استو او همان هنگامی که قاتل شناخته شد- که نبود و ثابت نشد که هست- اعدام شد. یک لوگوی حمایت دیگر به لوگوهای بلاگ‌تان اضافه کنید. مثل من.


همه‌ی این کارها را که کردید و خیلی‌خیلی غصه خوردید، دوباره بنشینید سر جای‌تان و صدای‌تان درناید. دوباره بروید دنبال زنده‌گی‌یِ پرهیجان‌تان. بروید سراغ بحث داغ انتخابات. بروید دنبال قیمت مرغ و نان. بروید و فراموش کنید که همیشه پای یک اعدامی در میان است. کودک و نوجوان و جوان و میان‌سال هم ندارد. اعدامی، اعدامی است. بگذریم.



خوب که فکر کردید، تازه باید برگردید سر خانه‌ی نخست.  یعنی رأی دادن. بله، رأی دادن. رأی بدهید تا چهار سال دیگ از این مزایا و این سگرمی‌ها رأی بدهید. فقط مواظب باشید به کسی رأی بدهید که این سرگرمی‌ها را، این اعدام‌ها را، از شما نگیرد. شما مردمی که لیاقت بیش از این‌ها را دارید.



تا اعدام بعدی، بدرود...







آزادباش



هیچ نظری موجود نیست: