واکنشها، اهانتها، تهدیدها، خشونتها و البته نگرانیهای موافقین انتخابات، بر علیه میلیونها معترض به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری هر روز و هر ساعت بیشتر میشود و این نشان از تاثیرات بیچون و چرای جنبش سبز است. بسیاری از هموطنانمان کشته، زخمی، بازداشت و مضروب شدند. بسیاری بر اثر حساسیت به آثار گازهای اشکآور، چندین روز در خانه بستری شدند. بسیاری مجبور به کارهایی شدند که دوست نداشتند انجام شوند و از سر ناچاری حرفهایی زدند که دوست نداشتند بزنند. دهها تظاهرات در سراسر ایران به خشونت کشیده شد و دهها هزار نفر سرکوب شدند. این اتفاقات، در نگاه نخست، میتواند برای پایان یافتن هر جنبشی کافی باشد؛ حداقل برای مدتی میتواند باعث سرکوب جنبش شود.
با همهی این اتفاقات غمانگیز و دلخراش، حتا یک نفر از مردم از خواستهی خود دست نکشیدند هیچ، که به خواستههای خود افزودند! این همه خشونت از آنسو و این همه آرامش و متانت در سوی دیگر؟ آرامشی که درون خود، عصبانیتی را یدک میکشد که بزرگترین قدرتهای نظامی از فوراناش هراس دارند! بهراستی این همه اراده و باور از کجا میآید؟ برای چه میآید؟ همه میدانند که در قبال این تظاهرات، هیچ پولی دریافت نخواهند کرد و هیچ وعدهیی به آنها داده نشده.
خیلی به این موضوع فکر کردم. حق را به مردم دادم و خودم را سرزنش کردم که چهطور این همه دستآورد را ندیدم! دستآوردهایی که ملتهای زیادی در حسرت آن هستند! نخستین اتفاق خوبی که افتاد این بود که در بین این جمعیت چندین میلیونی، چیزی به عنوان همدردی وجود ندارد؛ چرا که همه، خودِ درد هستند. یگر کسی از دور نظارهگر نیست، که همه خودِ منظور هستند. دومیاش این که همه برای همه به میدان میآیند.دیگر کسی برای گوشت و مرغ و پول و پدر و مادر و برادر و خواهر فریاد نمیزنندغ همه برای ایران فریاد میزنند و این اوج افتخار یک ملت است که اینطور همدل و همدرد باشند.
از بهترین پیآمدهای این جنبش، نمایان شدن چهرههای واقعییِ شخصیتها است. شخصیتهایی که سالهای سال، بسیاری از مردم، سر از کارشان در نیاورده بودند. دیگر این که مردم، فهمیدند که نمیتواند چشمهایاش را ببندد و بگوید: «همین که یک لقمه نان در بیاوریم بس است!» و پی بردیم که این یک قمار عاشقانه است. قماری که در صورت باختن، همه چیز را از دست میدهیم و در صورت بردن، فقط پیروزی را به دست میاوریم.
همهی اینها به این خاطر است که سبزها در ابتدا فقط و فقط برای پس گرفتن آرایشان به خیابان آمدند، ولی هر روز و بدون این که خود بخواهند، بر خواستهها و انگیزههایشان افزوده شد. هر روز دلیل محکمتری برای ادامهی راه پیدا شد و هر روز نمک تازهیی روی زخمهایشان پاشیده شد. هیچکس با سبزها همدرد نبود، هیچکس اقدامی برای تسلای دل سبزها نکرد و سبزها تسلیدهندهی هم شدند، با هم شدند و دیگر بدون هم نخواهند توانست زندهگی کنند.فردا صبح مردن تهران با این که میدانند کتک میخورند! باز هم دست به دست هم جلوی مجلس قرار گذاشتهاند.
گویا - سید حسن خمینی در مراسم تنفیذ شرکت نکرد
گویا- حمایت دهها برندهی صلح نوبل از مردم ایران
گویا - دستگیری به جرم احتمال اعتصاب!
سحام نیوز - کروبی، دوشنبه در تجمعی شرکت و سخنرانی نکرده است؛ فارس و دروغهایاش
پیک نت - یک شهید دوازده ساله! (خبرِ تایید نشده)
آزاد باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر