یک روز میگویند معترضان در پی براندازییِ نرم و انقلاب مخملی هستند. سپس در همان روز میگویند اینها در اردوگاه اشرف آموزش دیدهاند و دستشان با مجاهدین در یک کاسه است. ما آخر نفهمیدیم اتهام سبزها چیست. آخر در کدام انقلاب مخملی از اسلحه و ترور استفاده میشود؟ در کدام براندازییِ نرم از قبل آموزش نظامی داده میشود؟ از طرف دیگر، در کدام عملیات تروریستی مردم دستهایشان را در سکوت بالا میبرند و همدیگر را دعوت به آرامش میکنند؟ کدام تروریست و مجاهدی با دستهای خالی ترور میکند؟
بسیاری از مردم، از جمله خود من، تا قبل از این نمیدانستند اردوگاهی به نام اشرف وجود دارد و سازمانی به نام مجاهدین خلق هنوز وجود دارد. دوران دبیرستان، سر کلاس تاریخ معاصر معلممان چند دقیقهیی در مورد اعمال خشونتبار و غیر انسانییِ این گروه حرف زده بود. ولی من تازه هفتهی پیش از طریق ویکی پدیا فهمیدم که اینها که بودهاند و چه جنایاتی کردهاند. با این که نخستین با بود این مسائل را میخواندم، به طرز عجیبی احساس تهوع و تنفر در وجودم پیدا شد و فهمیدم که اوج بدبختییی که خدا برای یک عده میخواهد یعنی چه. حتا همین چند خط را هم که نوشتم باز آن احساس خیلی بد نسبت به این گروه به سراغام آمد و دیگر هیچوقت حتا بهشان فکر هم نخواهم کرد..
جنبش سبز، نه مخملی است و نه مسلحانه. اینها را ندیدهاید، چون تا به حال به خیابان نیامدهاید. تا به حال زندهگییِ مردم عادی را ندیدهاید. هر شهری که میروید، نخستین کسانی را که میپذیرید، یا نظامی هستند و یا کارمندان دولت. اگر یک قدم به سمت مردم برمیداشتید، مردم هزار قدم به طرفتان میآمدند. این مردم اینقدر که سادهاند، کسانی را به آنی بخشیدهاند که به اندازهی یک عمر بهشان ظلم و جنایت ارزانی داشتهاند. این مردم اینقدر پاک و مهربانند که هزاران بدی را به یک خوبی میبخشند. اینها مردم ایران هستند. ایران!
آزاد باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر