از راهپیمایی های پابرهنه سال 57 تا حضور زورکی با اتوبوس



امروز 13 آبان یکی از روزهایی است که به مض شنیدن اش یاد کلاس چهارم - پنجم دبستان می افتم. سال هایی که آقا معلم ها و خانم معلم ها با چهره ای مهربان و با لحنی هیجان انگیز و تاثیرگذار سعی می کردند در مغز ما فرو کنند که شما باید مثل همان دانش آموزان و دانش جویانی باشید که روز 13 آبان از در و دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و چند کارمند آمریکایی را گروگان گرفتند و رابطه ی مستقیم ایران و آمریکا را تا همین امروز قطع کردند؛ که البته آن جوانان فقط و فقط مجری امر بودند!

امروز مثل همه ی مراسم و راه پیمایی های چند دهه ی گذشته شاهد اتوبوس ها و مینی بوس هایی هستیم که از سرتاسر ایران به جلوی درب سفارت آمریکا هدایت می شوند تا ثابت کنند از کار سال ها پیش شان پشیمان نیستند. یک پیرمردی جایی می گفت: "موقع انقلاب پیر و جوان از هرجایی که بود پیاده می رفتند به میدان شهیاد، ولی امروز تا اتوبوس و مینی بوس و کلی کیک و ساندیس و چیزهای دیگر نباشد جوان بیست ساله قدم از قدم برنمی دارد!"

جماعتی که این روزها نماد حمایت از حکومت هستند و البته یک جمعیت کوچک و ثابت هستند حتا بعید است که همان جمعیت انقلابی دهه پنجاه باشند. راستی این جمعیت آن موقع که مردم آزادی خواه بدون دریافت کوچک ترین حمایتی از سمت هیچ جناحی، بدون احساس امنیت از هیچ ارگان نظامی و امنیتی، با لب تشنه و پای خسته و دلی آکنده از غم عزیزان از میدان امام حسین تا میدان آزادی فرس سبز پهن کرده بودند کجا بودند؟

امروز به بهانه ی روز دانش آموز؛ بدجوری توی دلم یاد فرزاد کمانگر موج می زند...

ایران پر از انقلابی واقعی است که اگر قرار به مقایسه باشد در برابر انقلابی های تقلبی اقیانوسند در برابر قطره ای ناچیز. ملت انقلابی ایران خودشان تصمیم می گیرند به خیابان بیایند، کسی را بزرگ یا کوچک کنند، جریانی را مهم یا ناچیز جلوه دهند. مغزشان را ارزشمندتر از آن می دانند که به حرف کینه توزها و بیمارهای جنگ طلب دست به روی هموطن خود دراز کنند و باتوم خیانت در دست بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست: