کاش شیرینی این آزادی های شیرین دل مان را نزند!

خبرها انقدر خوب است که هیچ کس نیست که از آن خوشحال نشود. آزادی و آزادی و آزادی و...

محبوبه کرمی، مهسا امرآبادی، نسرین ستوده، مریم جلیلی، میترا رحمتی، فرح واضحان، ژیلا مکوندی و کفایت ملک محمدی، فیض الله عرب سرخی، احمد زیدآبادی، محسن امین زاده و...

مریم شفیع پور هم به بیمارستان رفت

اسم ها به قدری دوست داشتنی هستند که آزادی شان حداقل برای لحظاتی دل را بسیار شاد می کند و کمی از رنج دل خانواده ها کاسته می شود. روزنه ی امید هر روز بزرگ تر می شود و نور ظلمت را می شکافد. عده ای به شوخی می گویند "همین طور پیش برود هفته ی بعد موسوی و کروبی قدم زنان در شهر راه خواهند رفت" ولی این شوخی هم خود نشان از امید است که اگر امید نباشد آرزوهای زیبا بیان هم نمی شوند حتا به شوخی!

همه ی این خبرها انقدرشیرین و دلنشین است که می تواند یک فعال سیاسی را مجاب کند به خودش یک هفته مرخصی بدهد و برود پی خوش گذرانی! البته این شادی وقتی تکمیل می شود که این آزادی ها مشروط نباشند و روزی جشن واقعی برپا خواهد شد که یک انسان هم در هیچ جای ایران و هیچ جای جهان به خاطر آگاه بودن، آگاه کردن، خواندن، نوشتن، تحلیل کردن، انتقاد کردن و اعتراض کردن و هرچه که مربوز به اندیشه مربوط می شود در کنجی حبس نباشد.

این خبرهای خوش البته نباید چیزهایی را هم از یاد ببرند. این که هنوز مانده اند آن هایی که آسوده و خاطرجمع توی شهرها می چرخند و می چرخانند در حالی که مادر ستار بهشتی چیزی به جز گرفتن حق فرزندش را در این دنیا هیچ نمی خواهد و خون ندا و سهراب و کیانوش و کهریزکی ها هنوز از چشم مادران شان می چکد و قلب پدرها هنوز می سوزد. پدر و مادرهایی که حالا خود را پدر و مادر همه ی آن هایی می دانند که عده ای جان پاک شان را آسان ستاندند.

به امید خدا همینطور هم خواهد شد و رییس جمهور منتخب مردم ایران که تا حد زیادی ثابت کرده صدای مردم را شنیده، صدای خانواده های داغدار و منتظری که بسایرند را خیلی زودتر بشنوند و دل هایی را که شادی از یاد برده اند - مثل دل مادر حسین رونقی - را کمی مرهم بگذارد و خداکند که هیچ کس از این حق ها کوتاه نیاید. به هر دلیلی کوتاه نیاید.

هیچ نظری موجود نیست: