امروز یک تیرماه

باز هم بودند. با وجود این همه مامور و غیر مامور، باز هم مردم بودند. با این همه سلاح گرم و سرد. باز هم مردم بودند. میدان هفت تیر امروز شاهد چیزی بود که در تاریخ خود ندیده بود. این همه مامور و این همه لباس‌شخصی و این همه تفنگ به دست، باز هم آزادی‌خواهان آرامش مجازی‌شان را برهم زدند. می‌گویند ما امنیت مردم را تامین می‌کنیم. صدای سوت‌ها و دست‌های مردم، وقتی که جوانی را از دست دو لباس‌شخصی آزاد کردند نشنیدند. می‌گویند با ارازل و اوباش برخورد می‌کنیم. دست آن دختر دانش‌جو که از جلسه امتحان می‌آمد چرا بسته شده بود؟ آن هم از پشت. نه با دستبند بلکه با طناب! که قرون وسطی هم چنین اتفاقی نیافتاده. صدای سوت‌ها و دست‌ها باز هم بلند شد، چون دختر معصوم هم از دست‌شان بیرون آورده شد. کم‌کم جمعیتی که به سمت پایین خیابان مفتح رانده می‌شدند دور هم جمع شدند و چیزی نزدیک به هزار نفر از مردم عادی و رهگذر جلوی سپاه پر از اسلحه‌ی دولت قرار گرفتند و فریاد الله اکبر بلند شد. تا حدود 2-3 ساعت هر از چند گاهی جمعیتی گرد هم می‌آمدند که با حمله‌ی چماق‌ به دستان مواجه می‌شد.

هم‌چنین خبر می‌رسید که در میدان فردوسی، میدان ونک، نقاطی از میدان انقلاب به سمت آزادی نیز حرکت‌هایی صورت گرفته.

اما...

صدای گریه هم برخاست، وقتی که باطومی به سر زن میان‌سال رهگذری خورد. مردم که باطوم ندارند. وقتی دخترکی به علت پرتاب اشک آور از حال رفت صدای الله و اکبر برخاست. مردم که اشک‌آور ندارند. به مردم می‌گفتند عکس نگیرید. اما همه آن عکاس‌های نقاب به صورت را بالای پل‌ها دیدند. نوجوانان بسیجی هم امروز به جمع ماموران پیوسته بودند. سر کوچک و بزرگ فریاد می‌زدند. چسبید وقتی که پیرزنی جلوی‌شان درآمد تا بفهمند با چه کسانی طرف هستند.






آزادباشیم

هیچ نظری موجود نیست: