یعنی مردم برای نماز جمعهی هاشمی میآیند و برای اما جمعههای دیگر نمیآیند و از این سخن، برداشتی جز این به دست نمیآید که هاشمی را مردم بیشتر دوست دارند. منع کردن هاشمی از امامت نماز جمعه، که همه میدانیم هاشمی در حال حاضر قدیمیترین امام جمعهی تهران است، یعنی این که هاشمی مردم را به نماز جمعه میکشاند و کسان دیگر، همان مشتریان پر و پا قرص و همیشهگی را! هاشمی اگر میخواست نیاید، همان چهار هفته پیش نمیآمد!
باشد! باشد! پای مردم را از خیابان ببرید، پای مردم را از ورزشگاه ببرید، پای مردم را از پارک ببرید، پای مردم را از نماز جمعه ببرید، پای مردم را از جلوی دادگاهها ببرید، اما پای مردم را از ایران که نمیتوانید ببرید! مردم ایران، ایرانی هستند و کشورشان، فقط و فقط مال خودشان است و بس! ذرهذرهاش! جایجایاش و کوچه به کوچهاش. خیالتان راحت! کسی منتظر نمیماند تا شما دستور به کاری بدهید! مردم شریف ایران، خودشان کارشان را بلدند و آنقدر آدم فرهیخته، مومن و راهنما دارند که کارشان پیش برود.
هاشمی، در زندان نیست، اما با زندانی هیچ فرقی ندارد. حرفهایی که مردم دوست دارند را خودش میزند و حرفهایی که دیگران دوست دارند را همان دیگران از زبان هاشمی میگویند. حالا باز باید این همه پول را خرج اتوبوس و مینیبوس و ایاب و ذهاب آقایان و خانمها کنند که نماز جمعهشان شلوغ شود. شاید هم خودشان را زدند به بیخیالی. من نمیدانم چرا دوست ندارند مردم بروند نماز جمعه؟ اینها که پای پیاده از میدان اما خمینی و فردوسی و ولیعصر و ... میروند و نه از بیتالمال میخورند و نه از سهمیهی مردم دیگر، وسیلهی نقلیه سوار میشوند. تازه کلی هم ابهت به نماز جمعه میدهند و صدا الله و اکبرشان از فاصلهی یک کیلومتری به میکروفن میرسد.
آزاد باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر