برداشت20میلیون دلار از حساب ذخیره ارزی برای افشای نقض حقوق بشر توسط آمریکا
دیروز، زندانیانِ اوین با سفرهی افطاریی خانوادههایشان شاید فقط چندصد متر فاصله داشتند. خدا میداند، شاید صدای الله اکبرِ جانسوزشان را هم بعضیهایشان که هنوز کمی تا قسمتی اعضای بدنشان و هوش و حواسشان سالم است، شنیده باشند. آدم میماند که با این مردمِ رنجدیده همدردی کند، که از دسترنجِ یک عمرشان، رنج میبینند یا از نمایندهگانِ خالی از ادراک و احساس مجلس، خون بگرید؟ دهها نفر کشته شدهاند، با تیر و چماق و شکنجه. صدها نفر زخمی شدهاند و نقص عضو شدهاند. خانوادههایی در تبِ دوری از عزیزشان میسوزند. در این گیر و دار، این مجلس، این نمایندهیِ منافعِ دولت در برابر مردم، این نشستگاهِ حامیانِ دولت، از جیبِ همین کشتهها و زخمیها و بازداشتشدهگان پول برداشته که نقض حقوق بشر را در آمریکا افشا کند!!!
باعث شرمساری است. به قولِ میرحسین، آدم میخواهد سر در خاک فرو ببرد! این همه آدم، حقوقشان در روزِ روشن نقض شد، این همه آدم کشته شدند، این همه آدم مفقود! شدند، این همه آدم کتک خوردند که حقوقشان فقط به یادها آورده شود. اما گویا دیگر یادی برای کسی باقی نمانده. کسانی که خود را نمایندهی مردم میدانند - که شرمام باد اگر من او را نمایندهی خودم بخوانم - نه قدمی برای مردم برداشتند، نه حقی را احقاق کردند، نه حرفی را شنیدند، نه مدرکی را قبول کردند و البته که بیست میلیون دلار هم اختصاص ندادند برای رسیدهگی به نقض حقوق بشر در ایران، که نیازی به افشا هم ندارد.
بمیرم برای آن بچههایی که برای یک لقمه نان، جان میکنند و سیگار میفروشند و خانهشان کفِ کفِ خیابانها است و سقفشان آسمان. بمیرم برای آن مادری و آن پدری که بچهاش راة پارهی تناش را، جگرگوشهاش را به ضربِ چماق و گلوله کشتند و دیگر نانآوری ندارد، عصای دستی ندارد. بمیرم که هیچ هم نخواست و هماناش بس که خون فرزندش، جوهری شد برای نوشتن از آزادی و آزادهگی. جوهری که تمامی ندارد. انسان نیست کسی که کینهتوزیهای شخصیاش را به شکم گرسنهی بچهها و دردمندان و ستمدیدهگان ترجیح بدهد. شرماش باد آن دست و دهانی که برای هموطنِ دردمندش ننویسد و فریاد نکشد.
سحام - نامه اعضای تحریریه اعتمادملی به رییس قوه قضائیه: اعتمادملی در چارچوب منافع ملی حرکت کرده
سحام - نمایندگان به دیدار کروبی می روند
سحام - دفاع یک جانباز از مدیریت کروبی
سحام - افطاری خانواده ها مقابل زندان اوین
دیروز، زندانیانِ اوین با سفرهی افطاریی خانوادههایشان شاید فقط چندصد متر فاصله داشتند. خدا میداند، شاید صدای الله اکبرِ جانسوزشان را هم بعضیهایشان که هنوز کمی تا قسمتی اعضای بدنشان و هوش و حواسشان سالم است، شنیده باشند. آدم میماند که با این مردمِ رنجدیده همدردی کند، که از دسترنجِ یک عمرشان، رنج میبینند یا از نمایندهگانِ خالی از ادراک و احساس مجلس، خون بگرید؟ دهها نفر کشته شدهاند، با تیر و چماق و شکنجه. صدها نفر زخمی شدهاند و نقص عضو شدهاند. خانوادههایی در تبِ دوری از عزیزشان میسوزند. در این گیر و دار، این مجلس، این نمایندهیِ منافعِ دولت در برابر مردم، این نشستگاهِ حامیانِ دولت، از جیبِ همین کشتهها و زخمیها و بازداشتشدهگان پول برداشته که نقض حقوق بشر را در آمریکا افشا کند!!!
باعث شرمساری است. به قولِ میرحسین، آدم میخواهد سر در خاک فرو ببرد! این همه آدم، حقوقشان در روزِ روشن نقض شد، این همه آدم کشته شدند، این همه آدم مفقود! شدند، این همه آدم کتک خوردند که حقوقشان فقط به یادها آورده شود. اما گویا دیگر یادی برای کسی باقی نمانده. کسانی که خود را نمایندهی مردم میدانند - که شرمام باد اگر من او را نمایندهی خودم بخوانم - نه قدمی برای مردم برداشتند، نه حقی را احقاق کردند، نه حرفی را شنیدند، نه مدرکی را قبول کردند و البته که بیست میلیون دلار هم اختصاص ندادند برای رسیدهگی به نقض حقوق بشر در ایران، که نیازی به افشا هم ندارد.
بمیرم برای آن بچههایی که برای یک لقمه نان، جان میکنند و سیگار میفروشند و خانهشان کفِ کفِ خیابانها است و سقفشان آسمان. بمیرم برای آن مادری و آن پدری که بچهاش راة پارهی تناش را، جگرگوشهاش را به ضربِ چماق و گلوله کشتند و دیگر نانآوری ندارد، عصای دستی ندارد. بمیرم که هیچ هم نخواست و هماناش بس که خون فرزندش، جوهری شد برای نوشتن از آزادی و آزادهگی. جوهری که تمامی ندارد. انسان نیست کسی که کینهتوزیهای شخصیاش را به شکم گرسنهی بچهها و دردمندان و ستمدیدهگان ترجیح بدهد. شرماش باد آن دست و دهانی که برای هموطنِ دردمندش ننویسد و فریاد نکشد.
سحام - نامه اعضای تحریریه اعتمادملی به رییس قوه قضائیه: اعتمادملی در چارچوب منافع ملی حرکت کرده
سحام - نمایندگان به دیدار کروبی می روند
سحام - دفاع یک جانباز از مدیریت کروبی
سحام - افطاری خانواده ها مقابل زندان اوین
هرانا - نامه صدها روزنامه نگار و فعال سیاسی و مدنی به مراجع تقلید : در مقابل کودتاگران متحد شوید
هرانا - وضعیت نگران کننده جعفر ابراهیمی
هرانا - سنگسار قریب الوقوع یک مرد در ساری
هرانا - وضعیت نگران کننده جعفر ابراهیمی
هرانا - سنگسار قریب الوقوع یک مرد در ساری
آزاد باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر