هیئت سه نفرهی قوهی قضائیه با این سرعتِ عمل نشان داد که از دار و دستهی همان گروهی است که آن اتخابات را برگزار کردند. همان انتخاباتی که چهل میلیون رأی را یکهویی شمردند! معلوم نیست این قوهی موافقِ سرکوب که با این همه سرعت ادعاهای مهمِ کروبی را رد میکند و به اهدافاش هم پیمیبر و تازه پیشنهاد تعقیباش را هم میدهد، چهطور از در خطر بودنِ جانِ عبدالله مؤمنی خبر ندارد. یا شاید هم خبر دارد و نظارت هم میکند. این تیمِ سریعالسیر که شاهدانِ عینی و موردِ تجاوز را دیده، چهطور است که از تهدید شدنِ شاکیان و متواری شدنِ یکیشان خبر ندارد.
صادقِ لاریجانی شاید آخرین کسی بود که مردم یک نیمچه نگاهی به اقداماتاش دوخته بودند. اما همهاش چیزی بود که اسماش را خواب و خیالاتِ خام هم نمیشود گذاشت. صداقِ لاریجانی خیلی زود موضعاش را گرفت و نشان داد که هیچ دوستی با مردم و هیچ توجهی به خواستههای مردم ندارد. لاریجانی تمامِ نگاههای امیدوارانه را از خود دور کرد و در عوض نگاههایی سراسر نفرت را به جان خرید. به چه قیمت و بهایی؟ بر هیچکس پوشیده نیست! حالا دیگر آن ویرانهیی که شاهرودی تحویل گرفته بود به جهنمی از تهدید و ایجادِ رعب و وحشت تبدیل شده.
مهدییِ کروبییِ دلاور در یکقدمییِ بازداشت شدن قرار گرفته. شورای عالیيِ امنیت هم با دستوری زورگویانه هرگونه انتشار خبر در موردِ موسوی و کروبی و انتخابات را ممنوع کرد تا به فعالیتهای ضدِ آزادییِ بیان و ازادیيز مطبوعات با جدیت ادامه داده باشد. پیشبینییِ من از این اقدامات باز هم چیزی به جز ضرر برای سرکوبگران نیست! چرا که بعد از بازداشت کردنِ سرانِ جنبش سبز دیگر هیچ اقدامی قابلِ پیشبینی نخواهد بود. دیگری خبری از دعوت کردنِ موسوی و کروبی نخواهد بود. آن وقت است که باز باید به سراغِ تهمت زدن به آمریکا و انگلستان بروند و این به هیچ عنوان برایشان خوب نیست که اعلام کنند این همه از مردم سر کردهی بیگانهها هستند.
کروبی با بازداشت شدناش تمام نمیشود. موسوی هم. خاتمی همچنین. اینها هرچه توانستند کردند و مهمترین هدیهشان به مردم ایجادِ امید و تزریقِ روحِ خواستن بود. بازداشتِ این اشخاص چیزی جز پرداختنِ هزینههای سنگینتر برای سرکوبگران در پی نخواهد داشت. این را بدونِ شک خودشان هم میدانند و شاید فکری هم کرده باشند. اما پس از این دیگر اقای احمدینژاد خوابِ آن سلرهای استانی و شهرستانی را هم نخواهد دید. البته خواهد دید. ولی خوابی کابوسبار را خواهد دید.
صادقِ لاریجانی شاید آخرین کسی بود که مردم یک نیمچه نگاهی به اقداماتاش دوخته بودند. اما همهاش چیزی بود که اسماش را خواب و خیالاتِ خام هم نمیشود گذاشت. صداقِ لاریجانی خیلی زود موضعاش را گرفت و نشان داد که هیچ دوستی با مردم و هیچ توجهی به خواستههای مردم ندارد. لاریجانی تمامِ نگاههای امیدوارانه را از خود دور کرد و در عوض نگاههایی سراسر نفرت را به جان خرید. به چه قیمت و بهایی؟ بر هیچکس پوشیده نیست! حالا دیگر آن ویرانهیی که شاهرودی تحویل گرفته بود به جهنمی از تهدید و ایجادِ رعب و وحشت تبدیل شده.
مهدییِ کروبییِ دلاور در یکقدمییِ بازداشت شدن قرار گرفته. شورای عالیيِ امنیت هم با دستوری زورگویانه هرگونه انتشار خبر در موردِ موسوی و کروبی و انتخابات را ممنوع کرد تا به فعالیتهای ضدِ آزادییِ بیان و ازادیيز مطبوعات با جدیت ادامه داده باشد. پیشبینییِ من از این اقدامات باز هم چیزی به جز ضرر برای سرکوبگران نیست! چرا که بعد از بازداشت کردنِ سرانِ جنبش سبز دیگر هیچ اقدامی قابلِ پیشبینی نخواهد بود. دیگری خبری از دعوت کردنِ موسوی و کروبی نخواهد بود. آن وقت است که باز باید به سراغِ تهمت زدن به آمریکا و انگلستان بروند و این به هیچ عنوان برایشان خوب نیست که اعلام کنند این همه از مردم سر کردهی بیگانهها هستند.
کروبی با بازداشت شدناش تمام نمیشود. موسوی هم. خاتمی همچنین. اینها هرچه توانستند کردند و مهمترین هدیهشان به مردم ایجادِ امید و تزریقِ روحِ خواستن بود. بازداشتِ این اشخاص چیزی جز پرداختنِ هزینههای سنگینتر برای سرکوبگران در پی نخواهد داشت. این را بدونِ شک خودشان هم میدانند و شاید فکری هم کرده باشند. اما پس از این دیگر اقای احمدینژاد خوابِ آن سلرهای استانی و شهرستانی را هم نخواهد دید. البته خواهد دید. ولی خوابی کابوسبار را خواهد دید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر