امروز روز بزرگی است. امروز روزی است که بزرگیاش از یک آریایی پاکدامن سرچشمه میگیرد. امر.ز روز جهانی حقوق بشری است که نخستین بار کوروش کبیر، مرد بزرگ تاریخ ایران نهال کوچکی را در خاک ایران کاشت که امروز بعد هزاران سال در سراسر خاک دنیا ریشه دوانیده. امروز باید روزی میبود که ایرانیان جشنی بزرگ به پا کنند و به خود ببالند که این نهال کوچک تا هرجای دنیا هم که ریشه کرده باشد، از خاک ایران مدد گرفته و از آب ایران تغذیه کرده.
اما حیف که تبر به دستهای نادان هر دم ضربهیی به تنهی تنومند این درخت وارد کردند تا از این درخت کهن به جز نامی باقی نماند. امروز باید به جای شادی و گرامیداشت، گریست. به حال مجید توکلییِ دلاور. برای ندای پاک. برای سهراب که مادرش جز او هیچ نداشت و ندارد. براش اشکان نوجوان. باید گریست برای جای کبودیهاییی که روی صورتِ پیر و جوان باقی مانده. باید فریاد زد از این که امید میلیونها نفر برای نفسی راحتتر با تقلبی گسترده به باد رفت. یاد ابطحی و حجاریان و زیدآبادی و مومنی چیزی به غیر از یک آه سوزناک از ته دل برای آدم باقی نمیگذارد. در یک کلام، حقوق مردم ایران در حال نقض گسترده است.
اما نا امیدی دیگر جایی در دل مردم ایران ندارد. تبرها یک شاخه را که قطع میکنند، صدهزار جوانه است که از برش میروید. یک پیر که میافتد هزار جوان به پا میخیزند و یک جوان که میرود هزاران خردسال میآیند. درخت دوباره در حال سبز شدن است. جوانهها یکی پس از دیگری مثل یک پیچک به دور سیاهی میپیچند و چیزی از سیاهی باقی نخواهند گذاشت.
به امید آن روزی که هیچ انسانی برای حقوقاش جان ندهد. هیچ مادری برای خون فرزند بیگناهاش نگرید و هیچ ستمگری بر هیچ مردمی حکومت نکند. هیچ پدری دربدر زندانهای ستم نشود. هیچ خواهر و برادری دوری از عزیزشان را نبینند. به امید آنکه هیچ انسانی زیر شکنجه لب باز نکند. هیچ نالایقی بر قدرت ننشیند. به امید روزهایی که مردم ایران با اختیار تمام و بدون دخالتهای بیجای افراد بیکفایت کسی را که دوست دارند انتخاب کنند. با آرزوی این که هیچ غیر دانشگاهی پایاش را بدون اجازهی دانشجویان که صاحب دانشگاه هستند به درون دانشگاه نگذارد و ادارهی دانشگاهها به دست بیسوادها و قدارهبندها نیفتد. با همهی این آرزوهای زیبا و دستیافتنی برای ایران زندهایم.
آزاد باشیم
آزاد باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر