انگار که روزی خودم شاگردش بودهام. مرگ چند تن از معلمان خودم را که در محله خودمان زندهگی میکردند را از نزدیک دیدهام و حتا در مراسم ختمشان هم شرکت کردهام. برای هیچکدام این اندازه ناراحت نبودهام. انگار که روزی خودم سر کلاس درسش نشسته باشم و یک سیلی آبدار و شیرین هم از دستان مهرباناش خورده باشم.
آقا معلم رفت و اما هنوز میآموزد. راستی ما کجای کلاس فرزاد کمانگر نشستهایم؟ آن ردیفهای جلو و میان شاگرد زرنگها یا آن ته جزو شاگرد تنبلها؟! یا اصلن شاید ما را در این کلاس راه ندهند. راستی چه شرایطی برای آموختن در چنین مکتبی لازم است؟ فقط داشتن روحیه و فکر ازادیخواهانه کافی است؟ حمل کردان نام انسان با خود کفی است؟ شرکت در چند تظاهرات میلیونی بسنده میکند؟
آقا معلم به ما آموخت که اشتباه میکنیم هر موجود دو دست و دو پایی را که عقلاش وی را از حیوانات متمایز میکند انسان نیست! آقا معلم به ما آموخت که آن ضربالمثل که میگوید: "سر بیگناه تا پای دار میرود، بالای دار نه" حرف مزخرفی بیش نیست؛ که سر بیگناهان زیادی بالای دار رفت.
اما حالا وقت نشتن و گریه و زاری نیست. حالا وقت درس پس دادن و قدردانی کردن است. چه هدیه و قدردانی برای یک معلم بالاتر از این است که شاگرداناش درسی را که او با زحمت به آنها آموخته درست و خوب پس بدهند. فرزاد کمانگر یا داد که انسان خوب چهطور میآید، چهطور میماند و چهطور میرود.
*************************************************
زنده باد مهندس عزیز میرحسین موسوی که مرحمی بر دلهای غمگین مردم گذاشت.
متن بیانیه مهندس میرحسین موسوی به مناسبت اعدام پنج انسان کرد
اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است.
وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت. چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی میگذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟
آزاد باشیم
آزاد باشیم
۱ نظر:
جز چیزایی بودکه به دلم نشست... مرسی فرید...
ارسال یک نظر