جمله کافی است تا خواننده بداند از که سخن میگویم. آن پیرمرد شریف و دوست داشتنی حالا نزدیک یک سال و نیم است که آرام و مظلومانه خفته و جسماش از آزارهای این زندهگی! دور و راحت است. پیرمردی که او را پدر معنوی جنبش سبز میدانند، تا وقتی بود، مردانه و جسورانه بود و دل یک جماعت بزرگ به یک جملهاش گرم بود.
پیرمرد سبز بود، چه در بهار و چه در زمستان چه زیر آفتاب سوزان و چه زیر کولاک و سرما. پیرمرد مهربان اگر حالا در خانه اش نسشته بود و اینگونه پرپر شدن جوانان را میدید اگر غنچههایی که قبل از شکفتن ساقهشان قطع میشود را میدید مثل بار قبل اعلام میکرد: "امثال عید نداریم!"
در فرهنگ ایران، بزرگترین و باشکوهترین و خجستهترین عید ایرانی، عید نوروز نامیده شده که در آن همه خانهتکانی میکنند، لباس نو میخرند، درختها شکوفههای زیبا میدهند، پدرها برای بچههای عیدی میخرند و مادربزرگها جیب نوههایشان را پر از سکههای عیدی میکنند. اما فقط یک لحظه خود را در کنار خانوادههایی قرار بدهیم که فرزندشان در زندان است و چند ماه است که اثری از او ندارند. فقط برای آنی خود را بهجای خانوادههایی قرار بدهیم که هنوز باور ندارند که عزیزشان، فرزندشان، زیر انبوهی از خاک خفته و مادر خانه کارش نگریستن و گریستن در برابر تصویر خندان یک قاب عکس است.
نه! امثا پای سفرهی هفت سین نشستن لطفی ندارد. من امثال عزادار برادران و خواهرانام هستم. من امثال عجیب دلتنگ انسانهای شریفی هستم که کنج زندان سر میکنند.
پیرمرد سبز بود، چه در بهار و چه در زمستان چه زیر آفتاب سوزان و چه زیر کولاک و سرما. پیرمرد مهربان اگر حالا در خانه اش نسشته بود و اینگونه پرپر شدن جوانان را میدید اگر غنچههایی که قبل از شکفتن ساقهشان قطع میشود را میدید مثل بار قبل اعلام میکرد: "امثال عید نداریم!"
در فرهنگ ایران، بزرگترین و باشکوهترین و خجستهترین عید ایرانی، عید نوروز نامیده شده که در آن همه خانهتکانی میکنند، لباس نو میخرند، درختها شکوفههای زیبا میدهند، پدرها برای بچههای عیدی میخرند و مادربزرگها جیب نوههایشان را پر از سکههای عیدی میکنند. اما فقط یک لحظه خود را در کنار خانوادههایی قرار بدهیم که فرزندشان در زندان است و چند ماه است که اثری از او ندارند. فقط برای آنی خود را بهجای خانوادههایی قرار بدهیم که هنوز باور ندارند که عزیزشان، فرزندشان، زیر انبوهی از خاک خفته و مادر خانه کارش نگریستن و گریستن در برابر تصویر خندان یک قاب عکس است.
نه! امثا پای سفرهی هفت سین نشستن لطفی ندارد. من امثال عزادار برادران و خواهرانام هستم. من امثال عجیب دلتنگ انسانهای شریفی هستم که کنج زندان سر میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر