آهای صدا و سیمای فاسد! تمام ایران ترانه‌ی موسوی هستند!



گزارش‌گران ساده‌لوحِ برنامه‌ی "20:30" که هر شب در ساعت مقرر بنا به درخواست‌ها و سفارشات و بنا به موضوعات رایج در میان مردم به منتشر کردن دروغ‌های زشت و زننده که البته دیگر مردم‌فریب نیستند و فقط از یک سری آدمِ روان‌خراب و بد ذات برمی‌آید، می‌پردازد. این برنامه‌ی احمقانه، بارها و بارها ضد مردمی بودن و دروغ‌گو بودن خود را به آحاد ملت ثابت کرده و نشان داده که نوکر دست به سینه است و هیچ قدمی را بدون اجازه از صاحبان‌اش برنمی‌دارد. در این گیر و دار که مردم سخت مشغول احقاق حق‌ِ خود هستند و این همه کشته و زخمی و زندانی داده‌اند و بسیار اندوه‌گین و البته مصمم هستند، این ساده‌اندیشان دنبال نام "ترانه‌ی موسوی" گشته‌اند و فقط سه نفر را پیدا کرده‌اند و تازه دوتای‌شان هم ایران نیستند.

در یکی از گروه های موسیقی که در سطح شهر تهران و با نام ارکیده فعالیت می کند نوازنده آبوائی با نام ترانه موسوی وجود دارد که البته این یکی از دست گزارشگران 20:30 شبکه دوم سیمای کودتا در رفته است.

حالا با این آماری که دکتر بهشتی به مجلس داده و از 69 کشته و 250 نفر بازداشتی خب می‌دهد و حتا این شجاعت را به خرج داده که از مجلس بخواهد فراخوانی برای پذیرش خانواده‌ها بازداشتی‌ها و کشته‌شده‌گان و آسیب‌دیده‌گان، ترتیب دهد، کار رسانه‌ی ننگین صدا و سیما بسیار سنگین است. اگر فردا شنیدید که رسانه‌ی دولتی می‌گوید سهراب اعرابی کودکی 12 ساله است و کیانوش آسا همین دیروز دانش‌گاه ثبت نام کرده، بعد از این که عصبانی شدید، به هرکس که می‌توانید پیشنهاد کنید و قانع‌اش کنید که اخبار صدا و سیما را نگاه نکند.


گویا - مجيد سعيدی و نازک افشار آزاد شدند
گویا - مجازات ‌اعدام برای ‌مدير عامل شرکت انبوه‌سازان شفق و نگين‌غرب، به اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور در بخش مسکن
سحام نیوز - بیانیه شاخه جوانان و دانشجویان حزب اعتماد ملی: اول انقلاب به دختران بدون پوشش اسلامی مقنعه اهدا می کردند نه مشت و باتوم و پوزخند و تمسخر!
سحام نیوز - ضمن تاکیدبر بررسی نامه كروبي، اعتراض کاتوزيان به اقدام صداوسیما
قلم - بیانیه شماره 16 «کمیته صیانت از آراء » مهندس میرحسین موسوی



آزاد باشیم

علی مطهری، کیهان و عاملان جنایات را به گند کشید

نامه‌یی که از طرف علی مطهری به روزنامه‌ی فاسد کیهان نوشته شده، نامه‌یی است که می‌تواند تا حدودی نشان بدهد که اصول‌گرای واقعی چه کسی است. آقای مطهری از ابتدای این قضایا، هیچ‌گونه تندروی یا افراط و تفزیطی مرتکب نشد، هرچند اختلاف ما با ایشان بر سر تقلب هم‌چنان باقی خواهد بود و بدون شک ایشان در مورد تقلب اتفاق افتاده، اطلاعات غلط بهشان رسیده! فساد و دروغ در روزنامه‌ی کیهان به حدی رسیده که یک نماینده‌ی اصول‌گرا - البته انصاف نیست که آقای مطهری را با آن نماینده‌های اصول‌گرای "هوچی" مجلس یکی بدانیم - نامه‌یی تا این حد تند و منتقدانه منتشر کند و در جاهایی حتا روزنامه‌ی کیهان را نادانِ خیرخواه بنامد!






روزنامه‌ی کیهان تا حدی فاسد شده که فساش، دامن خود ولت را هم گرفته و فقط دولت نهم است  که به او جایزه‌ی روزنامه‌نگار منصف!!!!!!!! می‌دهد. کیهان روزگار درازی است که روزنامه‌ی مردم نیست. اصلن دیگر شبیه روزنامه نیست و پای‌گاهی است برای نشر مطالب علیه هرگونه منتقد، معترض، آزادی‌خواه، طرفدار اصلاحات و هر کسی که قدمی به سوی بهتر شدن ایران برمی‌دارد. مقاله‌های این پای‌گاه شبیه به اهدافی است که در کوتاه یا درازمدت باید به سرانجام برسند.


البته مردم سبز ایران این روزنامه را در حدی نمی‌بینند که علیه‌اش شعار بدهند! و شاید این یکی از دغدغه‌های این روزنامه باشد. این خیلی برای مسئولین این روزنامه سنگین است که اعتماد ملی ساعت 1 بعد از ظهر به بعد و برخی روزها زودتر، نایاب شود و کیهان تا 10 شب هم در سراسر شهر به میزان کافی یافت می‌شود.













آزاد باشیم

این که هاشمی را از امامت نماز جمعه باز می‌دارند یعنی...

یعنی مردم برای نماز جمعه‌ی هاشمی می‌آیند و برای اما جمعه‌های دیگر نمی‌آیند و از این سخن، برداشتی جز این به دست نمی‌آید که هاشمی را مردم بیش‌تر دوست دارند. منع کردن هاشمی از امامت نماز جمعه، که همه می‌دانیم هاشمی در حال حاضر قدیمی‌ترین امام جمعه‌ی تهران است، یعنی این که هاشمی مردم را به نماز جمعه می‌کشاند و کسان دیگر، همان مشتریان پر و پا قرص و همیشه‌گی را! هاشمی اگر می‌خواست نیاید، همان چهار هفته پیش نمی‌آمد! 


باشد! باشد! پای مردم را از خیابان ببرید، پای مردم را از ورزشگاه ببرید، پای مردم را از پارک ببرید، پای مردم را از نماز جمعه ببرید، پای مردم را از جلوی دادگاه‌ها ببرید، اما پای مردم را از ایران که نمی‌توانید ببرید! مردم ایران، ایرانی هستند و کشورشان، فقط و فقط مال خودشان است و بس! ذره‌ذره‌اش! جای‌جای‌اش و کوچه به کوچه‌اش. خیال‌تان راحت! کسی منتظر نمی‌ماند تا شما دستور به کاری بدهید! مردم شریف ایران، خودشان کارشان را بلدند و آن‌قدر آدم فرهیخته، مومن و راه‌نما دارند که کارشان پیش برود.







هاشمی، در زندان نیست، اما با زندانی هیچ فرقی ندارد. حرف‌هایی که مردم دوست دارند را خودش می‌زند و حرف‌هایی که دیگران دوست دارند را همان دیگران از زبان هاشمی می‌گویند. حالا باز باید این همه پول را خرج اتوبوس و مینی‌بوس و ایاب و ذهاب آقایان و خانم‌ها کنند که نماز جمعه‌شان شلوغ شود. شاید هم خودشان را زدند به بی‌خیالی. من نمی‌دانم چرا دوست ندارند مردم بروند نماز جمعه؟ این‌ها که پای پیاده از میدان اما خمینی و فردوسی و ولیعصر و ... می‌روند و نه از بیت‌المال می‌خورند و نه از سهمیه‌ی مردم دیگر، وسیله‌ی نقلیه سوار می‌شوند. تازه کلی هم ابهت به نماز جمعه می‌دهند و صدا الله و اکبرشان از فاصله‌ی یک کیلومتری به میکروفن می‌رسد.







آزاد باشیم

جادوگری‌های زندان اوین؛ بی‌گناهان در صحنه‌ی نمایشی دیگر

  • يكي از بزرگ‌ترين دستاورد‌هايش كه الان شاهدش هستيم فروپاشي زندان مخوف اوين است كه در سلول‌هاي آن بسياري از جوانان ما را به جرم آزادانديشي و آزاديخواهي شكنجه و شهيد كرده‌اند و اگر اين ديوارها زبان داشتند چه فجايعي را براي ما تعريف مي‌كردند...
  • اسلام براي آزادي مردم آمده است و ما در اسلام از اين چيزها (شكنجه و سلول انفرادي) نداريم و اصلا در اسلام چيزي به نام زندان وجود ندارد. اگر كسي كاري خلاف قوانين مملكت و شرع انور اسلام انجام دهد مجازات آن معلوم است و در دادگاه عدل اسلام طبق قوانين اسلام كه داراي روح عفو و بخشش است محاكمه و مجازات مي‌شود. زندان از اين نوع (زندان سياسي) هم نخواهيم داشت...کامل بخوانید


این‌ها بخشی از مصاحبه‌ی آیت‌الله طالقانی، درباره‌ی زندان اوین است. زندانی که بسته شدن‌اش، یکی از دستاوردهای انقلاب تلقی شده. امروز گروه دیگری از زندانیان بی‌گناه این زندان، با بدن‌ها و چهره‌هایی که هیچ شباهتی به پنجاه روز قبل ندارد، به صحنه‌ی نمایش آورده شدند. با گزارش‌هایی که از وضعیت عبدالله مومنی، هاله سحابی و دیگر زندانیان بی‌گناهِ سیاسی شنیده‌ایم، به‌راحتی می‌توان حدس زد که علت حضور نداشتن این عزیزان در جلسه‌ی قبلی‌یِ نمایش، چه بوده است.


امروز نگاه کردن به این نمایش‌ها که هیچ جذابیتی ندارد، به جز غم و اندوه و ناراحتی، می‌تواند دست‌آوردهای خوبی هم داشته باشد. این نمایش‌ها به صورت علنی پخش می‌شوند و کم نیستند کسانی که با مقایسه‌ی چهره‌های قبل و بعد از زندانِ این بی‌گناهان، به عمق رنج و سختی‌یی که بر آنان روا شده پی می‌برند. هر انسانی این را می‌داند که با پنجاه روز زندان انفرادی، پنجاه روز بی‌خبری از خانواده، پنجاه روز بازی کردن با روان و اعصاب کسی، انسان، کنترل ذهنی‌یِ خود را از دست می‌دهد. و صد البته که کاهش وزن‌های ناگهانی و چهره‌های داغان و پریشان این افراد، صحه بر این می‌گذارد که اینة یک نمایش دروغین است.



هدایت آقایی



سید شهاب‌الدین طباطبایی



علی تاجرنیا



دکتر احمد زیدآبادی




علت این که مثل پست‌های قبلی لینک‌های خبری مربوط به مطلب را نگذاشتم این است که خبرهای مربوط به این موضوع در خبرگزاری‌یِ فارس درج شده بود و این وبلاگ از این پس هیچ پیوند اشتراکی با خبرگزاری‌یِ فارس نخواهد داشت.





آزاد باشیم

زندانیان سیاسی را آزاد کنید!

جای اندیشه، زندان نیست و این را هر کسی که ذره‌یی و فقط ذره‌یی اعتقاد به حقوق انسانی و حقوق شهروندی داشته باشد، می‌داند. هرکس حق دارد فکر کند، بیاندیشد و برای رسیدن به اهداف‌ِ خود و دیگران تلاش کند، به شرط این که باورهای دیگران را به مسخره نگیرد و حقوق دیگران را پایمال نکند. آقای ابطحی می‌گفت: «ما در زندان با بازجوهای‌مان، بحث‌های خوبی داشتیم!» و این هیچ منظوری را نمی‌رساند، مگر تفتیش عقاید و دخالت در اندیشه‌های انسانی که البته احتمال می‌رود که بحث‌ها خیلی داغ بوده که این‌گونه آقای ابطحی را آب! کرده.





خبرهای جان‌کاهی که از زندان‌ها و بازداشت‌گاه‌ها به گوش می‌رسد، خبرهایی نیست که بتوان به ساده‌گی از کنارش گذشت. با اعلام این که دو افسر نگهبان و دو مسئول ناظر را عزل و تنبیه کردیم، نمی‌توان مردم را قانع کرد که باطومی که توی سر علیرضای دوازده ساله کوبیده شد، از نیروس انتظام نبود. نمی‌توان نظر کسی را در مورد طعم گاز اشک‌آور عوض کرد. می‌توان کسی را به زور وادار به اقرار کرد، ولی هیچ‌کس را نمی‌توان به زور به باور رساند.


کسانی که علیه مردم چوب و چماق کشیدند و به اعتراض مدنی‌شان حمله‌های قرون وسطایی و سرکوب‌گرانه کردند و می‌کنند، باید جلوی چشم همه محاکمه و معرفی شوند و این نباید مختص مجریان امر باشد، که باید مجازاتی درخور و بزرگ برای دستوردهنده‌گان این جنایت در نظر گرفته شود. هم‌چنین باید با تمام رسانه‌های فاسدی که با دروغ‌گویی و تهمت‌های خیالی و واهی، در روحیه‌ی مردم اثر می‌گذارند و با استفاده از نفوذشان در حاکمیت، هر روز یک حکم صادر می‌کنند، برخورد قانونی شود و این‌ها به‌طور رسمی از همه‌ی مردم ایران، بابت اعمال‌شان عذرخواهی کنند.





ادوار - حسن اسدی زیدآبادی: عمده نگرانی ما سلامت روحی و جسمی زیدآبادی و مومنی است
ادوار - عبدالله مومنی تعادل خود را از دست داده؛ گزارش همسر عبدالله مومنی از دیدار با وی در حیاط زندان اوین
سحام نیوز - مهدی کروبی در دیدار کارکنان سایت سحام نیوز و دفتر مرکزی حزببا درک شرایط، مسیرمان را جدی تر از گذشته ادامه می دهیم

سحام نیوز - همسر پوتین، شریک تازه اقتصادی ایران؟
قلم نیوز - در واکنش به دادگاه نمایشی: مرجع عالیقدر، آیت الله صانعی: هرگونه اعتنا به ستمکاران و ظالمان و اعتماد بر آنان گناهی خطرناک است
قلم نیوز - نامه‌ی انتقادآمیز آیت‌الله محقق داماد به رئیس قوه‌ی قضائیه
گویا - مقاومت حمزه غالبی در زندان اوین
گویا - حمله به صفحات موسوی، رهنورد، ميردامادی، نبوی و رمضان‌زاده در فيس‌بوک، موج سبز آزادی
گویا - بدرالسادات مفيدی، دبير انجمن صنفی روزنامه نگاران: هيچ دليلی منطقی برای پلمپ انجمن وجود ندارد














آزاد باشیم

بازار بزرگ تهران، نیمه‌تعطیل شد!




به گزارش شاهدان عینی و چند تن از مغازه‌داران بازار، بازار بزرگ تهران به حالت نیمه‌تعطیل درآمده و مغازه‌داران بنا به دلایل مختلف، یا از صبح امروز مغازه‌ها را باز نکرده و یا پس از چند ساعت، در پی تظاهرات و درگیری‌یِ مردم با نیروهای امنیتی، مغازه‌های خود را بسته‌اند. شاهدان عینی، جمعیت معترض حاضر در بازار را بسیار زیاد و چندین هزار نفر توصیف کرده‌اند. مردم با توجه به این که هنگام مراسم تحلیف، متروی بهارستان تعطیل بود، به سمت ایست‌گاه پانزده خرداد حرکت کرده و به سر دادن شعارهایی از قبیل "مرگ بر دیکتاتو"، "رای من کو؟"، "الله اکبر" و "یا حسین...میرحسین" و دیگر شعارهای رایج‌ِ این روزها پرداخته‌اند. جمعیت حاضر در بازار به حدی بوده که برای رسیدن از پایین تا بالای پله‌های ایست‌گاه پانزده خرداد مردم مجبور شده‌اند دقایق زیادی منتظر بمانند.



هم‌چنین پس از شکسته شدن فضای امنیتی‌یِ سنگین، پس از مراسم تحلیف، عده‌یی در میدان بهارستان گرد هم آمده‌اند و مراسم را مورد اعتراض خود قرار داده‌اند که با پرتاب گاز اشک‌آور از سوی ماموران امنیتی مواجه شده‌اند. خبرهای شاهدین دیگر حاکی از آن است که در برخی از ایست‌گاه‌های پر رفت و آمد مترو، مردم با گفتن الله اکبر و یا حسین...میرحسین، اعتراض خود را نشان داده‌اند.





از سحرگاه! امروز ماموران امنیتی در تمامی‌یِ مکان‌هایی که احتمال برگزاری‌یِ تظاهرات بود، مستقر شده و برخی از آن‌ها در پیاده‌روها، پیاده‌روی‌یِ صبح‌گاهی! می‌کردند. حضور این همه‌ نیروی امنیتی در خیابان، نشان از این دارد که تعداد معترضان بیش از آمارهای چندصد نفری فارس و کیهان است. این آماده‌باش‌های پرتعداد، نشان از آن دارد که معترضان ذره‌یی از خواته‌ی خود دست نکشیده‌اند. امروز حتا برخی از نیروهای بسیجی‌یِ زیر 16 سال هم در خیابان‌های تهران بودند!





دو ویدوئو از امروز





آفتاب نیوز - غیبت شصت نماینده در مراسم تحلیف!

تابناک - توقف نداشتن مترو، به دستور مقامات بوده

امیرکبیر - مجمع روحانیون مبارز: کیفر خواست متهمان مشابه مقالات روزنامه فاسد کیهان بود

پارلمان نیوز - اکثر نماینده‌گان فراکسیون خط امام غایب بودند

اعتماد -  سخنگوی مستعفی کميته پيگيري بازداشت شدگان : اعضای فراکسیون اقليت را برای بازدید راه ندادند











آزاد باشیم

براندازی‌یِ نرم، آن هم با اسلحه؟!!!

یک روز می‌گویند معترضان در پی براندازی‌یِ نرم و انقلاب مخملی هستند. سپس در همان روز می‌گویند این‌ها در اردوگاه اشرف آموزش دیده‌اند و دست‌شان با مجاهدین در یک کاسه است. ما آخر نفهمیدیم اتهام سبزها چیست. آخر در کدام انقلاب مخملی از اسلحه و ترور استفاده می‌شود؟ در کدام براندازی‌یِ نرم از قبل آموزش نظامی داده می‌شود؟ از طرف دیگر، در کدام عملیات تروریستی مردم دست‌های‌شان را در سکوت بالا می‌برند و هم‌دیگر را دعوت به آرامش می‌کنند؟ کدام تروریست و مجاهدی با دست‌های خالی ترور می‌کند؟


بسیاری از مردم، از جمله خود من، تا قبل از این نمی‌دانستند اردوگاهی به نام اشرف وجود دارد و سازمانی به نام مجاهدین خلق هنوز وجود دارد. دوران دبیرستان، سر کلاس تاریخ معاصر معلم‌مان چند دقیقه‌یی در مورد اعمال خشونت‌بار و غیر انسانی‌یِ این گروه حرف زده بود. ولی من تازه هفته‌ی پیش از طریق ویکی پدیا فهمیدم که این‌ها که بوده‌اند و چه جنایاتی کرده‌اند. با این که نخستین با بود این مسائل را می‌خواندم، به طرز عجیبی احساس تهوع و  تنفر در وجودم پیدا شد و فهمیدم که اوج بدبختی‌یی که خدا برای یک عده می‌خواهد یعنی چه. حتا همین چند خط را هم که نوشتم باز آن احساس خیلی بد نسبت به این گروه به سراغ‌ام آمد و  دیگر هیچ‌وقت حتا بهشان فکر هم نخواهم کرد..


جنبش سبز، نه مخملی است و نه مسلحانه. این‌ها را ندیده‌اید، چون تا به حال به خیابان نیامده‌اید. تا به حال زنده‌گی‌یِ مردم عادی را ندیده‌اید. هر شهری که می‌روید، نخستین کسانی را که می‌پذیرید، یا نظامی هستند و یا کارمندان دولت. اگر یک قدم به سمت مردم برمی‌داشتید، مردم هزار قدم به طرف‌تان می‌آمدند. این مردم این‌قدر که ساده‌اند، کسانی را به آنی بخشیده‌اند که به اندازه‌ی یک عمر بهشان ظلم و جنایت ارزانی داشته‌اند. این مردم این‌قدر پاک‌ و مهربانند که هزاران بدی را به یک خوبی می‌بخشند. این‌ها مردم ایران هستند. ایران!






آزاد باشیم

آن‌ها دیگر خسته شدند؛ سبزها تازه‌نفس‌تر از قبل

واکنش‌ها، اهانت‌ها، تهدیدها، خشونت‌ها و البته نگرانی‌های موافقین انتخابات، بر علیه میلیون‌ها معترض به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری هر روز و هر ساعت بیش‌تر می‌شود و این نشان از تاثیرات بی‌چون و چرای جنبش سبز است. بسیاری از هم‌وطنان‌مان کشته، زخمی، بازداشت و مضروب شدند. بسیاری بر اثر حساسیت به آثار گازهای اشک‌آور، چندین روز در خانه بستری شدند. بسیاری مجبور به کارهایی شدند که دوست نداشتند انجام شوند و از سر ناچاری حرف‌هایی زدند که دوست نداشتند بزنند. ده‌ها تظاهرات در سراسر ایران به خشونت کشیده شد و ده‌ها هزار نفر سرکوب شدند. این‌ اتفاقات، در نگاه نخست، می‌تواند برای پایان یافتن هر جنبشی کافی باشد؛ حداقل برای مدتی می‌تواند باعث سرکوب جنبش شود.


با همه‌ی این اتفاقات غم‌انگیز و دل‌خراش، حتا یک نفر از مردم از خواسته‌ی خود دست نکشیدند هیچ، که به خواسته‌های خود افزودند! این همه خشونت از آن‌سو و این همه آرامش و متانت در سوی دیگر؟ آرامشی که درون خود، عصبانیتی را یدک می‌کشد که بزرگ‌ترین قدرت‌های نظامی از فوران‌اش هراس دارند! به‌راستی این همه اراده و باور از کجا می‌آید؟ برای چه می‌آید؟ همه می‌دانند که در قبال این تظاهرات، هیچ پولی دریافت نخواهند کرد و هیچ وعده‌یی به آن‌ها داده نشده.


خیلی به این موضوع فکر کردم. حق را به مردم دادم و خودم را سرزنش کردم که چه‌طور این همه دست‌آورد را ندیدم! دست‌آوردهایی که ملت‌های زیادی در حسرت آن هستند! نخستین اتفاق خوبی که افتاد این بود که در بین این جمعیت چندین میلیونی، چیزی به عنوان هم‌دردی وجود ندارد؛ چرا که همه، خودِ درد هستند. یگر کسی از دور نظاره‌گر نیست، که همه خودِ منظور هستند. دومی‌اش این که همه برای همه به میدان می‌آیند.دیگر کسی برای گوشت و مرغ و پول و پدر و مادر و برادر و خواهر فریاد نمی‌زنندغ همه برای ایران فریاد می‌زنند و این اوج افتخار یک ملت است که این‌طور هم‌دل و هم‌درد باشند.


از بهترین پی‌آمدهای این جنبش، نمایان شدن چهره‌های واقعی‌یِ شخصیت‌ها است. شخصیت‌هایی که سال‌های سال، بسیاری از مردم، سر از کارشان در نیاورده بودند. دیگر این که مردم، فهمیدند که نمی‌تواند چشم‌های‌اش را ببندد و بگوید: «همین که یک لقمه نان در بیاوریم بس است!» و پی بردیم که این یک قمار عاشقانه است. قماری که در صورت باختن، همه چیز را از دست می‌دهیم و در صورت بردن، فقط پیروزی را به دست می‌اوریم.


همه‌ی این‌ها به این خاطر است که سبزها در ابتدا فقط و فقط برای پس گرفتن آرای‌شان به خیابان آمدند، ولی هر روز و بدون این که خود بخواهند، بر خواسته‌ها و انگیزه‌های‌شان افزوده شد. هر روز دلیل محکم‌تری برای ادامه‌ی راه پیدا شد و هر روز نمک تازه‌یی روی زخم‌های‌شان پاشیده شد. هیچ‌کس با سبزها هم‌درد نبود، هیچ‌کس اقدامی برای تسلای دل سبزها نکرد و سبزها تسلی‌دهنده‌ی هم شدند، با هم شدند و دیگر بدون هم نخواهند توانست زنده‌گی کنند.فردا صبح مردن تهران با این که می‌دانند کتک می‌خورند! باز هم دست به دست هم جلوی مجلس قرار گذاشته‌اند.




گویا - سید حسن خمینی در مراسم تنفیذ شرکت نکرد
گویا- حمایت ده‌ها برنده‌ی صلح نوبل از مردم ایران
گویا - دست‌گیری به جرم احتمال اعتصاب!
سحام نیوز - کروبی، دوشنبه در تجمعی شرکت و سخن‌رانی نکرده است؛ فارس و دروغ‌های‌اش
پیک نت - یک شهید دوازده ساله! (خبرِ تایید نشده)






آزاد باشیم

ملت، هم‌چنان در صحنه! - پاداش این همه خشونت چیست؟

داستان ترحم علی (ع) به عمروعاص را همه‌ شنیده‌ایم. برای یادآوری:
عمروعاص، وزیر حیله‌گر معاویه بود که تمامی‌ی نقشه‌های معاویه را بر علیه امیر مومنان طراحی می‌کرد. قصد ندارم بگردم دنبال این که امروز عمروعاص چه کسی است. حرف‌ام این است که حضرت علی (ع) زمانی که عمروعاص را در صحرا پیدا کرد و در یک قدمی‌یِ گرفتن جان او بود، به او رحم کرد چون اسلحه نداشت و دست‌خالی بود.




آرامشِ امروز تهران! به لطف نیروهای امنیتی!



معترضان امروز علاوه بر این که خودشان به دنبال حق هستند و هیچ ربطی به عمروعاص و معاویه ندارند، دست‌خالی و بی اسلحه هم هستند. بعد از پنجاه روز خشونت، باز هم خشونت نمی‌کنند و نهایت خشونت‌شان این است که الله اکبر را بلندتر از قبل فریاد می‌زنند! که البته آقای سید احمد خاتمی در بیانیه‌یی منحصر به فرد، که معلوم نیست جوازش را از کجا آورده بیان کردن نام خدا را برای معترضان ممنوع اعلام کرد! در ضمن هرگونه ارتباط با آقای روح‌الله خمینی را نیز منع کرد! چه کسی به ایشان اجازه‌ی چنین بیاناتی داده، در الله اکبرهای بعدی از خدا می‌خواهیم که این را بر ما روشن کند.


اما بحث اصلی این است که به این کتک‌زن‌ها! چه می‌رسد از این همه خشونت؟ آیا این را وظیف می‌دانند؟ آیا این را به اجبار اجرا می‌کنند؟ برای پول و ماشین و خانه و قول‌ها و وعده‌های مالی آدم‌های بی‌گناه و سلاح را می‌زنند؟ آیا وظیفه‌ی نیوری انتظامی، چیزی به غیر از ایجاد امنیت و آرامش است؟ اگر این‌طور است، پس چرا عده‌یی که هیچ لباس رسمی و سازمانی به تن ندارند و حداقل در ظاهر، لباس‌شخصی به نظر می‌رسند، جلوی چشم نیروی انتظامی، به روی دختران و زن‌ها باطوم می‌کشند، در میان جمعیتی که صدها پیر و بیمار و کودک و ضعیف، در میان آن‌ها هستند، گاز اشک‌آور و انواع تیرهای پلاستیکی و ساچمه‌یی و رنگی و البته واقعی شلیک می‌کنند و آن‌ها فقط تماشا می‌کنند؟



امروز باز هم ملت شریف و بزگ ایران، به دنبال آزادی از ونک تا ولیعصر گشتند و به جای‌اش باطوم و اشک‌آور پیدا کردند! مهدی‌یِ کروبی با حضور ناگهانی و از پیش اعلام نشده، در میان مردم، واقعیتِ خودجوش بودن این تجمعات را صحه گذاشت و هزاران بار دیگ ارزش خود را پیش آحاد مردم و بسیاری از شخصیت‌های سیاسی بالا برد.





موج سبز آزادی - کروبی امروز در صف معترضان بود؛ کروبی: فردا بیانیه می‌دهم. (این خبر، جلز و ولز شدید خبرگزاری‌یِ فارس را در بر داشت!)

موج سبز ازادی - تظاهرات چندین هزار نفر در نقاط مختلف تهران

گویا - گزارش یک وبلاگنویس از تظاهرات امروز





چند ویدئو از امروز









آزاد باشیم

آزادی در خیابان‌ها است!

تمام، همه چیز تمام شد. نمایشی برگزار شد و همان‌طور هم که انتظار می‌رفت واکنش نشان داده شد. همه می‌دانستند چه کسانی از این اعترافات استقبال می‌کنند و چه کسانی هم آن را نمی‌پذیرند، اما این نباید موضوعی باشد که صف‌های سبز را برهم بزند، یا سدی برای عبور این رودخانه‌ی سبز تلقی شود. رودخانه، هرچه‌قدر از مسیرش منحرف شود و هر پیچ و تابی بخورد، آخر سر به دریا خواهد رسید.شاید رودخانه در شرایطی حتا به جوی‌های کوچک تقسیم شود،‌ولی این‌جوی‌های کوچک هم راهی جز دریا ندارند.


حقیقت انسان، وظیفه است و وظیف یعنی دشواری، رفتن، ایستادن و باز دوباره رفتن. وظیفه‌یی که حدا به انسان محول کرده، کمال است و به کمال رسیدن، به آرامش رسیدن است. آرامش، به جز با آزادی به‌دست نمی‌آید و آزادی وظیفه‌ی انسان است. وظیفه‌ی انسان است که آزاد باشد، ولی گاهی کسانی، انسان را از انجام وظیفه باز می‌دارند. چرای این موضوع را هر کسی نمی‌داند. شاید به خاطر پول، شاید به خاطر قدت، شاید به خاطر توهم، شاید به خاطر عقده و کینه و هزاران شاید دیگر.


از نطر من، انجام وظیفه‌ی انسانی، یعنی جامعه‌ی امروز ایران. جامعه‌یی که زندان دسته‌جمعی را به آزادی فقط برای یک نفر ترجیح می‌دهد. جامعه‌یی که آزادی را در همه جا دنبال می‌کند. در خیابان، روی پشت بام‌ها، از لابه‌لای اعترافات، در زندان! روی اینترنت، توی وبلاگ‌ها و سایت‌ها، خریدن و نخریدن، دیدن و ندیدن، شنیدن و نشنیدن، سکوت و فریاد، آرامش و عصبانیت، فرار کردن و ایستادن، نترسیدن و ماندن رفتن.




روزنامه اعتماد ملی - انتقاد کروبی از دادگاه اعترافات

روزنامه اعتماد ملی - صد کاریکاتوریست دوسالانه را تحریم کردند؛ به احترام اتفاقات پس از انتخابات

گویا - مراسم تنفیذ بدون حضور کروبی، موسوی، هاشمی، خاتمی و...

سحام نیوز - شکایت خانواده‌های شهدا به دادسرای جنایی

سحام نیوز - با صدور اطلاعیه ای اعلام شد: شماره تلفن و آدرس اینترنتی کمیته پیگیری حقوق زندانیان و آسیب دیدگان اخیر

تبلیغات گسترده برای حضور امروز در سایت‌های بالترین، دنباله، وبلاگ‌ها و سایت‌های مختلف








آزاد باشیم